ما یه فامیل داریم زن شوهر اکثرا رفت وامدمیکنیم مشکلیم نبود زنش یخرده با همه مردا حرف میزنه کلا راحتیم حتی با همدیگه شوخی میکنیم اما دیروز شوهرم رفته بود طرف اونا مکانیک منم حال نداشتم گفتم نگو خونه ام ک حال آشپری ندارم ونه حال دارم برم اونجا گف باشه .بعد برگشتن گف رفتم مکانبک بسته بود ز زدم ب شوهر اون ک دوسته با مکانیک گف بیت منو از کوچمون بردار زنگ زد مکانیک اومد بعد گف من داشتم میروندم ماشینو یهو زنش بوو بدو اومد گ منم بزارین فلان جا بردمشون خب تا اینجا هیچی