پارسال همین موقع ها بود هنوز بخیه هام خوب نشده بود و به خاطر ازار و اذیتای خانواده شوهرم و شوهرم دلشکسته بودم....تو ایام محرم تنها تو خونه نشسته بودم که صدای نوحه رو شنیدم از خیمه روبروی خونمون حالم خیییلی بد بود ولی انگار یه چیزی بهم می گفت اگه حاجتتو می خوای پاشو بیا.... رفتم دوباره فردا شبش هم همون اتفاق افتاد و با حال بد پاشدم رفتم تو خیمه زیارت عاشورا خوندم و اومدم ولی حاجت گرفتم...امام حسین حاجت مامانم رو هم یبار داده... ولی امروز به خواهر شوهرم میگم بیا بچه هامونو ببریم همایش شیرخوارگان میگه برو بابا من که دیگه از این گرونی به این چیزا اعتقاد ندارم... ولی میدونم امام حسین به حق دل کوچیک بچم حاجت امسال منو بازم میده... مطمینم... تاحالا دست خالی ردم نکرده