2777
2789
عنوان

جاری حسود

435 بازدید | 20 پست

با سلام. من 36 سالمه و7 ساله ازدواج کردم. همین اول بگم که سطح فرهنگ و مالی خانواده شوهرم از ما پایینتر بود. ولی من زیاد به این چیزها اهمیت نمیدم .چون زیاد هم باهاشون رفت و آمد ندارم. چندساله برادر شوهرم با دخترخاله اش ازدواج کرده. از یه خانواده بسیار داغون. کلا تو خانواده شوهر من خیلی حرف بردن و آوردن زیاده و فقط کافیه یه آره بگی این اونها از توش چه داستانهایی که برات نسازن و از دهنت چه حرفهایی پخش نکنن...  خلاصه دختر خاله هم یکی لنگه اونها. جوری مادرشوهرمو زمین زد که بدجور مریض شد. درحدی که دکترها ازش آزمایشات مربوط به سرطان هم گرفتن. اوایل این دختره که 13 سال هم از من کوچیکتره خیلی سعی میکرد بچسبه به من و یه حرف برام دربیاره. ولی موفق نشد. حالا چندساله که کلا منو میبینه روشو میکنه اونور. کاری کرده شوهرش هم منو میبینه جواب سلام نمیده. درحالی که من اصلا باهاش ارتباطی نداشتم و نمیدونم چیه جریان. البته ناراحت نیستما. ولی چون فامیل مادرشوهرمه اون برای اینکه خودش باعث این ازدواج شده و اینکه کم نیاره جلوی پدرشوهرم کلا همه کارهاشو فراموش کرده. حالا اون خانمه من اخ هستم. یه بار پدرشوهرم به من گفت دیگه تموم کنید روی همو ببوسید. من هی میگم چیو تموم کنم؟ ولی انقدر پشت سرم داستان گفته همه انگار به من شک دارن. از اون آدمها هم هستن که هرچی اصرار کنی اونها بدتر مطمئن میشن تو دروغگویی. کلا لجبازن.این یه طرف ماجراست. یه طرف دیگه هم به شوهرم مربوطه که میرم اونجا باهاشون سلام علیک میکنه. بعد میشینن همه دور هم حرف میزنن و میخندن. من عین بیچاره ها یه گوشه نشستم. هرچی میگم محل بهشون نده. من یک سال به پاشون بلندشدم. سلام کردم. روشونو برگردوندن. اون میگه من نمیتونم. خیلی اعصابم خرده. اونجا میرم انگار تو جهنم هستم. نمیدونم باهاشون و با بقیه چه جوری باید برخورد کنم. کلی مساله دیگه هم هست. مثلا میریم اونجا منو صدا میکنن برای کار اون میشینه. من باید سفره بیارم ببرم.اگه ممکنه راهنماییم کنید که چیکار کنم که محکوم نباشم و احترامم حفظ بشه. درعین حال شوهرم هم به حرفم بیشتر توجه کنه

بیخیال بابا دنیا دوروزه

حقیقت آیینه‌ای بود که از آسمان به زمین افتاد و شکست، هر کس تکه‌ایی از آن را برداشت خود را در آن دید، گمان کرد حقیقت نزد اوست، حال آنکه حقیقت نزد همگان است.

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

مثلل جاری من.ماهم سن هستیم.اون فقط میاد میشینه مادرشوهرم میگه ازوقتی اون اومده من پیر شدم

ی بار مادرشوهرم چندبارصداش کرد برای کار جاری برگشت گفت فقط من اینجام.توهم همینو بگو

راستی بی خیال باش چون خودت عذاب میکشی

جنگیدن بلدم، ولی بعضی هدف ها ارزش جنگیدن ندارن.
بیخیال بابا دنیا دوروزه

تو این 7 سال همینطوری بیخیال بیخیال گذروندم. ولی به این نتیجه رسیدم اصلا ببخیالی جواب نمیده. حالا اون که حتی تو خونه شون هیچی ندیده بود و نداشت شوهرش و خانواده اش سعی میکنن همه کار کنن تا صداش درنیاد. شوهرش 24 ساعته دستش دور گردن زنشه. ولی من که موقع عروسیم به شوهرم پول دادم تا با هم خونه بخریم خار شدم. و همه جانشستن گفتن ما براشون خونه خریدیم. حتی من فوق دیپلم داشتم. دانشگاه تهران لیسانس گرفتم و دانشجوی ارشد دانشگاه تهرانم هیچکس خبر نداره. وگرنه پدرمو درمیارن. ولی شوهرش تا ماشین خرید زد به نام زنش. احساس میکنم کلا راهمو اشتباه میرم. احترامی که باید ندارم چون براشون کلاس نمیذارم. خودمو دست بالا نمیگیرم. فروتنی برام مهمه. اونها هم دوست دارن منو کوچیک کنن همه جا. 

تو این 7 سال همینطوری بیخیال بیخیال گذروندم. ولی به این نتیجه رسیدم اصلا ببخیالی جواب نمیده. حالا او ...

دقیقا همینه. باید خودتو براشون میگرفتی تا حساب کاز دستشون بیاد واین ک احترامتو شوهرت باید برات بگیره اگ شوهرتم با بی محلی هاشون باز باشون بگو بخند میکنه یعنبی این ک زنم مهم نیست مهم خانواده ما هستیم ک باهم خوبیم .

همینخ که هست  ....اگه زیادی حرف بزنی ازفرداهمینم دیگه نیست  
دقیقا همینه. باید خودتو براشون میگرفتی تا حساب کاز دستشون بیاد واین ک احترامتو شوهرت باید برات بگیره ...

همین دیگه. مشکل منم همینه. انقدر مادرشوهرم تو سر شوهرم زده کلا جلوی اونها سمت من نمیاد. انگار میترسه. عین خواهر برادر میشینیم فقط تلوزیون میبینیم. اصلا حرف باهام نمیزنه. انگار دیگه تحملم مثل قبل نیست و نمیتونم کنارشون بشینم. ما حتی مسافرت بریم باید به اونها نگیم. چون ناراحت میشن. حتی خونه مامانم میرم نباید آمارشو داشته باشن ناراحت میشن. ولی به اون سرویس میدن

مثلل جاری من.ماهم سن هستیم.اون فقط میاد میشینه مادرشوهرم میگه ازوقتی اون اومده من پیر شدم ی بار ماد ...

باز خوبه مادرشوهر تو فهمیده است. میدونه جاریت بده. مادرشوهر من همه کار میکنه که ثابت کنه من بدم اون خوبه😁

همین دیگه. مشکل منم همینه. انقدر مادرشوهرم تو سر شوهرم زده کلا جلوی اونها سمت من نمیاد. انگار میترسه ...

پس تقصیر شوهرت هست عزیزم انقد خانوم و تحصیل کرده هستی بازم شوهرت باید عین پروانه دورت بگرده اگ اون عروس احترام داره بخاطر عشقیه ک شوهرش میده شما با همسرت صحبت کردی؟ گفتی ازاین رفتارت تو جم اذیت میشم؟ 

همینخ که هست  ....اگه زیادی حرف بزنی ازفرداهمینم دیگه نیست  
باز خوبه مادرشوهر تو فهمیده است. میدونه جاریت بده. مادرشوهر من همه کار میکنه که ثابت کنه من بدم اون ...

ت هم مثل اون باشه ثابت کن  عروس مادرشوهرلنگه همن اگه یکیشون مرد بود زوج خوبی میشدن  

جنگیدن بلدم، ولی بعضی هدف ها ارزش جنگیدن ندارن.
پس تقصیر شوهرت هست عزیزم انقد خانوم و تحصیل کرده هستی بازم شوهرت باید عین پروانه دورت بگرده اگ اون ع ...

آره. هزار بار.حتی پیش مشاور رفتیم. ولی بیفایده است. جلوی مامانش خیلی ضعف داره. حتی بهم میگه خوب معلوم نیست بهش چی گفتی. درحالی که من اصلا نه اونو میبینم نه باهاش ارتباطی دارم. نه حتی حرفی برای گفتن دارم باهاش. من سرکار میرم. همزمان درس میخونم. به خونه زندگیم میرسم. فکر کن کی وقت دارم به اونها حتی فکر کنم.چه برسه که به اون چیزی بگم و اونم منو نصف نکرده باشه از وسط. فقط غصه خورده و قهر کرده. در توضیح اینکه چقدر وحشیه بگم که عقد خواهر شوهرم نمیخواسته بیاد. با اصرار شوهرش اومده بود. با کتونی و لباس معمولی. نشست یه گوشه. چیزی هم نخورد. اخم کرده بود روشوکرده بود به دیوار. موقع رفتن از محضر به خونه، تو ماشین پدرشوهرم بودن. چون نمیخواسته بیاد و بقیه اصرار میکردن تو ماشین درحال حرکت درو باز کرده میخواسته خودشو باندازه پایین تا آبروریزی کامل بشه.اونها هم پیاده شون کردن و اومدن مجلس. اصلا هم به روی خودشون نیاوردن.من اینهارو بعدا فهمیدم. الان هم عزیزه. اینهاست که برام عجیبه. 

اگر خیلی اذیتی تو هم مقابله به مثل کن اینطور راحتی 

رابطتو معمولی کن و هر چقدر احترام دیدی احترام بزار 

اونا اون جاریتو دوس دارن خب داشته باشن تو هم جلوشون از محبتت نسبت به خاهر یا پدر مادرت بگو 

اینطور میفهمن که تو فهمیدی ... شمشیر رو از رو ببند

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز