سلام من ۳۵سالمه سه تا بچه دارم اوایل که ازدواج کرده بودیم شوهرم تا میتونست بهم زور میگفت و منم چون عاشقش بودم گوش میکردم تا اینکه یه روز به خودم اومدم دیدم شدم عروسک دستش اینجا نرو اونجا برو الان بخواب فلان ساعت بیدار شو خلاصه منم قاطی کردم اونم کلی اذیتم میکرد که چرا مثل قبل نیستی حرف گوش نمیدی گفتم چون منم ادمم تایه مدت پیش که من مینشستم اخر شبا فیلم میدیدم غرمیزد چرا انقد فیلم میبینی عصبی میشدم لب تاپو خاموش میکردم میگفت نه ببخشید نگا کن با گوشیم کار میکنم جنگ و دعوا که بدم میاد سرت تو گوشیه منم یبار عصبی شدم گفتم من همینم سرم تو گوشیه ناراحتی طلاقم بده سریع گفت نه ببخشید من عاشقتم و فلان خرم کردخلاصه گذشت چتد وقت چیزی نگفت امروز ظهر باز رفت تو تخت بخوابه منم رفتم قبلش رو دستم حنا هندی زده بودم خواهرم برام زد رفتم تو تخت گفت این چیه گفتم حناس قشنگه گفت نه این چیه از سنت خجالت بکش سنی ازت گذشته این جلف بازیا چیه گفتم چیه مگه منم که بیرون نمیرم چندروز دیگه هم پاک میشه کلی غر زد اخرش گفت همش سرت تو گوشیه من نگفتم گوشی دستت نگیر گفتم مگه بچم اینجوری حرف میزنی عصبانی شد گفت انتخاب کن یامن یا گوشیت بعدم گفت تا شب میام دستتو پاک کرده باشی منم چندروره مامانم اینا خونمونن فقط نگاش میکردم حرفی نزنه دعوا بشه الان دارم روانی میشم به نڟر شما رفتارش درسته؟