گفت به تو چه با پشت دست زد تو دهنم . منم گفتم تو بازم رو زن حامله دست بلند کردی . آدم نمیشی حرفای دکتر یادت رفته گفت تو بی صفتی تف کرد تو صورتم
منظورت اینه کم جلو خانوادت دولا راست شدم همینه شدم بی صفت بی وجود عالمم اگه ایندفعه کوتاه بیام مگر اینکه ازون خواهر ریقوی تو کمتر یاشم یا بی ارزش تر بیرونش کردم درو قفل کردم اونم پشت در هی زرت و زورت مبکرد
وای
خب
خب چرا اینقد خوبی کردی ک پررو بشن
چرا خودت خودتو بی ارزش کردی
چه دلیلی داره شما باردار پا ب پای خواهرش کار کنی اصلا چه دلیلی داره زن باردار کار کنه جایی تا بقیه هستن یا پذیرایی کنه و مهمون را بندازه
خودتون برا خودتون ارزش قایل باشید
نصفه شب رفتم دستشویی قفل درو وا کردم دیگه قفلش نکردم اومدم خوابیدم صبح اومد پاشو صبونه بخور اون بچه مرد از گشنگی حالا یکی نیست بگه مردک الان بچه دوست شدی واست املت بزنم منم جواب نمیدادم آخرش گفت تو لیاقت نداری درو کوبید رفت ازون روزم اون واسه من تو قیافس ولی نمیدونه اگه بچش تو شکمم نبود ایندفعه چنان جلوش وایمیسادم تلافی تمام آزاراشو خودم سرش درمیاوردم
اصلا بهش اهمیت نده تا خودش نیومده معذرت خواهی
آفرین بابا ایول مقاومت میدونی چطوری برخورد کنی
فقط میتونم بگم خدا بهت صبر بده و شوهرتو سر عقل بیاره ایشالا
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
