من روز عروسیم تو راه باغ بودیم همسر تماس گرفت که ناهار رو بگیرن من به دلم افتاده بود که چنجه هاش بزرگه اذیتم میکنه واسه همین به همسر گفتم که بگه برای منو کوبیده سفارش بدن.
وایییییی بعد چن تا عکس توی گرمترین روز سال هم بودیم ما خیس شده بودیم اومدیم داخل سالن غذا بخوریم دیدم بلهههههههههه چنجه بود گفتن کوبیده نداشتننننن
وای چشتون روز بد نبینه همه مرد بودن دور میز نشسته بودن من تک خانم.
قاشق چنگال پلاستیکی چنجه ها نصف نمیشد که هیچ چنگالم شکست بعدش یه چنجه انداختم دهنم نگو دو تیکس یه تیکش توی گلوم بود یه تیکش توی دهنم.
واییییی نه میشد قورت داد نه بالا اورد حالا جلوی اونهمه مرد من هی نوشابه میخوردم
خلاصه روز عروسیم نزدیک بود خفه شممممم
نوشابه همسرمم با سرعت خوردم با هزار زور بالاخره رفت پایین.
و من زنده موندم