شنبه شد دوشنبه .دوشنبه چهارشنبه باز شنبه و نهایش روز نحس21شهریور 96...بد شانسیم اینه ک تولدش خاصه و عذاب اور96/6/6
صبح عمل با کلی استرس همه رفتیم کنار ساختمون عمل فرش انداختیم محوطه بیمارستان نشستیم...8صبح بچمو برده بودن بخش قلب...ذکر از دعا فاصله نداشت...
مامان میرف مادرشوهرم میرف میدیدم ی جورین
میگف چیه بگین میگفتن چیزی
)حالم داغونه(
تا این مادرشوهرم اومد گفتم چیشد
گف بریم
گفتم کجا پس یاسین چی؟
گف یاسین تموم شد زد ت صورتش من موندم خشک شدم