من ۸ سالم بود خ آشپزی دوس میداشتم مامانم بیچاره قرمه بار گذاشت و رفت خونه همسایه منم چشیدم دیدم به!چ بی نمکه...ی مللللاقه پر نمک ریختم همش نزدم دوباره چشیدم...بازم دیدم بی نمکه...دوتا ملاقه دیگه هم ریختم...بقیش دیگه وآآآا حسسسسسسییییینا....
چهارساله بودم که عمل سنگ کلیه انجام داده بودم اون موقع از شهرستان به تهران امده بودیمو دو هفته ای بیمارستان بودیم. دخترعمه هام برایعیادت امده بد بودند که یک روز منو در حدلیکه پکسمان و بخیه ها
بابام تعریف میکنه بس که گرسنه بودیم جورابو کشیدیم بیرون غذارو خوردیم😝😝😝
۶-۷سالم بود عید رفتیم خونه خاله مامانم خدابیامرز به خواهرم که بزرگتر از من بود یه جفت جوراب عیدی دادن به من ندادن رفتم پیش مامانم کلی گریه کردم اونا همش میپرسیدن چی شده مامانم روش نمیشد بگه بعد از کلی گریه من و پرسیدن اونا مامانم با شرمندگی گفت جوراب میخواد
ع منم یادم اومد .یه معلم پرورشی داشتیم ازونجایی که من خیلی شر بودم و قرتی پرتی همش به منو یکی از دوستام تیکه مینداخت که موهاتونو بکنین تو شماها گناه میکنین و این حرفا یک روز دخترشو اورد مدرسه ازما بدتر بود دختره😕😕ماهم کلی لجمون در اومد و اینم از رو نمیرفت باز مارو نصیحت میکرد نمره پرورشیمونم همیشه کم میداد😐عوضی .خلاصه این ماشین خرید 😆 موقع امتحانای وسط سال بود این ماشینرو گذاشته بود جلو در مدرسه ماهم رفتیم تو کارش‌من با کلید یه عالمه خط و ایناروش کشیدم 😂😂😂بعدا هااا هی میگفت ماشینمو خط انداختن شما ندیدن کیه و اینا ماهم میگفت ای وااای نه کی بوده. هیچ وقتم لو نرفتیم .ولی عذاب وجدانم نگرفتم حقش بود😆
یه سالیم اول راهنمایی کنار مدرسه مون یک هتل بود .یه روز سه تا پسر کچل کلشونو از یک پنجره اوردن بیرون 😐😑بیرون اوردن کله کچلشان همان عشق در یک نگاه همان😂😂😂اقا من از اول زنگ تا اخر زنگ چشمم رو این پنجره ها بود😑😑😑معلممون فهمید رفته بودن دعواشون کرده بودن دیگه نیومدن اولین شکست عشقیم بود😃😂
