2777
2789
ع منم یادم اومد .یه معلم پرورشی داشتیم ازونجایی که من خیلی شر بودم و قرتی پرتی همش به منو یکی از دوس ...

خب معلم بوده شغلش بوده دیگه .

عجیبه عذاب وجدانم نگرفتین

خدای مهربونم  به تو قرصه دلم                                             لطفا تاپیک کتاب من رو تگ کنین متشکرم 🌱🌸
خب معلم بوده شغلش بوده دیگه . عجیبه عذاب وجدانم نگرفتین

عزیزم معلمی که خودش عمل نکنه از نظر من معلم نیست .یه ادم ریاکاره 😏

چارلی چاپلین در آخرین لحظه های عمرش در پاسخ به گفته کشیش، درباره اینکه امیدوارم خداوند روح شما را قرین رحمت کند ...گفت: " چرا نکند؟ هر چه باشد روح من مال خودش است!

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اين از خودمه. هنوز يادم مياد خجالت ميكشم. وقتي حرفش ميشه ميخوام بميرم. 

موهاي زائد مامانم رو ديده بودم. با ماژيك خودم رو رنگ كرده بودم. مثلا خيلي بزرگ شدم و مال منم مو داره 

باورم نمیشه ... چقدر سنگدله  چرا ڪسی نیومد وساطت ؟  چطور دلش اومد  بجای نوازش   ...

براي اينكه همرو ميزد عزيزم حتي مادر خودش و مادر منم ميزد،يادمه خيلي كوچيك بودم شايد شش سال با خواهرم رفتيم بيرون برگشتني بسمت خونه رو لبه جدول راه ميرفتم كهيهو افتادم زمين از شانس منم پر شيشه خورده بود ،كف دستم پر خون شد و از ارنجم خون ميچكيد من ديگه به خواهرم توجه نكردم و فقط تا خونه گريه كردم هركس منو ميديد ميگفت خونتون كجاست؟منم فقط بسرعت اومدم سمت خونه جالب اينجاست كه خواهرم به خودش زحمت نداد يكمتند راه بياد ببينه چي شده😏رفتم با مادرم درمانگاه و دكتر شيشه هارو دراورد و باندپيچي كرد،شش سالم بود اصلا برام مهم نبود كه دستم داغون شده فقط برام اين مهم بود كه بابام نفهمه شبا كه ميخوابيدم از ترس بابام دستمو زيرم قايم ميكردم تا نفهمه چون بنظرم كتكاي اون از بريدن دستم بدتر بود ،كلي از اين خاطرات قشنگ دارم😋جالب اينجاست بابام حالا كه پير شده ديگه برام ترسناك نيست و اونم افتاده تر و ارومتر شده🤔 

براي اينكه همرو ميزد عزيزم حتي مادر خودش و مادر منم ميزد،يادمه خيلي كوچيك بودم شايد شش سال با خواهرم ...

خیلی ناراحتت شدم  همش میگفتم کاش خاطره ش  رویابافی باشه  واقعی نباشه     بخدا این آدم تعادل روانی نداره  

الهی بقیه زندگیت پر از خوشی باشه


امیدوارم هیچ بچه ای درد روحی و جسمی نبینه

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز