بچه ها ما تو یه خونه سه طبقه زندگی میکنیم.جاریم ساکن طبقه وسطه.دو سه ماهه با مادرشوهرم اینا و در نتیجه با من هم قهره. ما وقتی بعداز ظهرا تو حیاط خونمون مینشستیم. من و خواهر شوهرم الکی و مسخره بازی سر بچه ی من و اسم بچم و بچه دار شدنم بحث و شوخی میکردیم. حالا من اصلا بچه ندارم. حامله هم نیستم ها. ورم معده مزمن دارم و سندرم روده تحریک پذیر که باعث شده تو این یکی دوماه شکمم خیلی بزرگ بشه مثل زنای حامله. خلاصه شوخیای ما برای بچه من خیلی زیاد بود. من به همه میگم فعلا بچه نمیخوام.ولی دیروز فهمیدم جاریم حامله است😁. باوجود داشتن دوتا بچه پشت سر هم که برادر شوهرم همیشه تهدید میکنه تا اینا مدرسه نرفتن بچه نمیاری و اگه حامله بشی از خونه بیرونت میکنم. همین دوتا بچه هم مدام یا پیش من هستن یا پیش مادرشوهرم. این بچه سومی رو چه جوری میخواد نگه داره😂 مدام هم در حال رقابت با منه.