میدونید اینا چند تا داداشن.میرن با هم سفر مجردی.دو تاشون ازدواج نکردن که رفت و آمد با این دوتا باعث شد رو شوهر من اثر بذاره رفتاراش دقیقا شد شبیه مثل پسرای مجرد.پولدار شد ماشین گرون خریدن و زندگی من رو نابود کردن.حالا این داداشای مجرد زن گرفتن و زناشونو انقدر دوست دارن.این وسط زندگی من متلاشی شد هیچکسم نفهمید چه دردی کشیدم.
ای کاش هرگز نمیذاشتی تنها بره سفر
شوهر منم به جرات ميتونم بگم تو دوران مجردي اصلن دوست زختر نداشت چون خانوادش بهش اين اجازه رو نميدادن ولي بعد ازدواج بهم خيانت كرد بقول خودش عاشقمه دوستم داره همهچي برام فراهم ميكنه ولي اين كارا براشون لذت بخش بوده انگار
بعد از واج هم كه ديگه احساس ازادي ميكنن
خیلی وقتا فکر خیانت به سرم میزنه که تلافی کنم ولی خیلب از بی آبرویی میترسم.بابام و داداشم یادم میان نمیتونم.نه میتونم نفرینش کنم که خودم میسوزم .نه میتونم ترکش کنم که تو این دوره زمونه بچم بی پدر مادر میشه.میدونم اگه من بخوام جدا بشیم حرفی نداره ولی بچه داغون میشه آینده.
من ١٠ ساله ازدواج كردم تو اين مدت حسم ميگفت بهم خيانت ميكنه ولي هيچي ازش نديدم تا اينكه چند ماهه ليس دستش برام رو شد بعد كه از زبون خودش اعتراف كرد چندبن نفر بودن و اينكه اصلن بهم نگفت تا چه حد خيانت كرده خيلي معذرت خواهي كرد و غلط كردن افتاد هر چند خيلي سخت بود برام يك ماه تمام دوتا بچهام كنارم بودن من زجه ميزدم داد ميزدم كه چرا من چرا اين اتفاق برا من افتاد فعلن كه سر براه شده منم چاره ايي ندارم كه فرصت به خودم و زندگيم بدم ميدونم اگه طلاق بگيرم دو روز بعد بهترين دختر از خانواده خوب جاي منو ميگيره چون وضع مالي ما خوبه و اينكه اون بيشرف وجه خوبي بين مردم برا خودش درست كرده
من ۲۰ سالگی ازدواج کردم.از نوجوونی عاشق شدیم به هم.خیلی وقتا هم یاد دوران عاشقیمونو میکنه.ولی من عذاب میکشم.کجا رفت اونی که من بهش سجده میکردم.خودش میگه من هنوز همون آدمم ولی دل من دیگه درست بشو نیست.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
13 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
