2777
2789
عنوان

جواب خیانت با وجود بچه ۵ ساله

| مشاهده متن کامل بحث + 1302 بازدید | 42 پست

نميدونم چي بگم منم مثل شما زخم خوردم

منو همسرم هم عاشق هم بوديم خانواده من مخالف بودن اما به زور راضيشون كرديم سنمون كم بود

اما الان كه ٢٥ سالمه و باردارم چند باري بهم خيانت كرده كه هر بار فهميدم گريه و التماس و خواهش 

الانم ٧ ماهيه كه پاكه پاكه مرتب چكش ميكنم 

اما همش ته دلم ميگه اين خوشيا زودگذره به زودي بهم خيانت ميكنه

خيلي شرايط سختيه

زني كه خيانت ميبينه با قبلش خيلي فرق ميكنه روح آدم ميميره

اما چاره اي نيس هم شرايط طلاق ندارم هم به قول شما ميدونم برم يكي مياد بهتر از من و اون موقع بيشتر اديت ميشم چون فاميلم هستيم

و اين كه سختي هاشو من كشيدم يكي ديگه بياد استفادشو كنه

ولي در اصل به خاطر مادرمه كه جدا نشدم

اين بار تكرار شه نميتونم ديگه بمونم

خدا بهمون آرامش بده و ديگه تكرار نشه

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

الهی بمیرم...حال روز من از تو داغون تره..

آخی.چقدر دل و جون دادن به نفر که اظهار کنه دوستت داره و در باطن فقط علایق خودشو انجام بده و نتونی هیچ کاری بکنی من که شکستم.نمیدونم چطور خودمو جمع و جور کنم.حتی چندین بار بهم گفته نادونی کردم.از رو کنجکاوی بوده همه. دل به هیچکس ندادم فقط دور همی های شبانه بود.میگه هیچکس برام تو نمیشه ولی چه فایده دل من خوووون شد تا این درست شد.حتی لحظه هایی که با هم میخوابیم دیگه حس و حال قدیم تو وجودم نیست شک دارم به عشقش با اینکه هر دم ابراز علاقه میکنه.چرا این اتفاق برام افتاد؟ چطور دلمو درست کنم.

نميدونم چي بگم منم مثل شما زخم خوردم منو همسرم هم عاشق هم بوديم خانواده من مخالف بودن اما به زور را ...

چقدر شبیه به همیم.ولی بچه من الان ۵ سالشه.من ۵ ساله که روز و شبم شده استرس و دودلی.هر چی میگه عاشقتم براام مهم نیست.فقط زندگیم بسته هست به بچم.از وقتی دخترکم به دنیا اومد روز خوش ندیدم.ولی حیف بچم که تو این شرایط داره بزرگ میشه.دیشب چقدر با باباش حرف زدم.چقدر ابراز تاسف کرد ولی چه فایده دل و روح من زخم خورده.عشقی تو وجودم نمونده فقط وابستش شدم.طلاق که اصلا نمیتونم بگیرم .چند باری پیشنهاد طلاق به هم دادیم ولی براش سخته.چون من خوبتر از چیزی بودم که فکرشو میکنه.کاش یه ذره نسبت بهش بی توجهی کرده بودم.آخه با وجود این همه محبت چرا بهم خیانت کرد.من تو این ۵ سال به خدا به جان بچم هر چند ماه یه مورد جدید ازش دیدم.حالا بازم بهش میگم دیگه تو زندگی هیچی بعید نیست از چیزایی که میترسیدم سرم اومد.هنوزم انتظار دارم بهم خیانت کنی چون هر بار تکرار کردی دیگه عادت کردم.اگه بار اول و دوم توبه کرده بود دلم درست میشد ولی نه.دیگه زندگی من از اجباره باهاش.قبلنا چقدر بهش ابراز محبت میکردم ولی الان از دلم بیرون نمیاد بهش بگم عاشقتم.چرا زندگی این کارو باهام کرد.من که باهاش خیلی روراست بودم.الان خودش جای من بود منو کشته بود.حتی خودشم میگه.وای بر من و حال و روز من.کاش یکی رو داشتم سرمو میذاشتم رو شونش زار زار گریه میکردم.گاهی وقتا براش گریه میکنم ولی چه فایده دیگه شده.دعا میکنم زندگی هیچکدوم از شما مثل من نشه.سن ۲۰ تا ۲۶ سالگی اوج غرور یه دختره.ولی من تو اوج غرورم له شدم.زیر دست کسی که تاج سرم بود.

چقدر شبیه به همیم.ولی بچه من الان ۵ سالشه.من ۵ ساله که روز و شبم شده استرس و دودلی.هر چی میگه عاشقتم ...

عزيزم منم بعد ٦ سال زندگي تازه باردار شدم

منم مطمعنم بهم خيانت ميكنه

اما شديدن هم منو دوست داره

خيلي حواسش بهم هست

منم دوسش دارم

اما مردم تو اوج جووني له شدم و دم نزدم

براي يه زن خيلي خيلي سخته كه شوهرش نه يه بار چند بار توجهش بره سمت زن ديگه اي چه برسه...

نميدونم چرا خدا منو براي اين زندگي انتخاب كرد از هيچ لحاظي مشكلي نداره كلي مهربون و دست و دلبازه 

حرف گوش كنه عاشق بچشه

اما من همش استرس اون روزي رو دارم كه بفهمم دوباره خيانت كرده بهشم ميگم ميگه به خدا درست شدم اما من ديگه  بي اعتماد شدم

بهش 

واقعن له شدم

عزيزم منم بعد ٦ سال زندگي تازه باردار شدم منم مطمعنم بهم خيانت ميكنه اما شديدن هم منو دوست داره خ ...

آیا حرفاش راسته؟ واضح میگه که خیانت میکنه؟شوهر من الان رسیده به نقطه ای که میگه ارزش زندگیمو الان میفهمم.ولی چه فایده.من دیگه تموم شدم.دلم میخواد مثل اول ازدواجم شور و شوق بیاد توی دلم.وقتی نگاش میکردم قند تو دلم آب میشد از خوشحالی.ولی الان نگاش میکنم نمیدونم دوستش دارم یا نه.اون کسی بود که منو از هیچ هم کمتر دونست.با وجود داشتن من و ابراز علاقه هاش اوقات فراغتش که میتونست من کنارش باشم از من گریخت و با دیگران به سر کرد.شاید خیلی سادگی کردم ولی هجیشه همیشه بهش تذکر میدادم که من متوجه کارات هستم اما زیر بار نمیرفت.الان سرش خورده به سنگ ولی دل من چرکی شده.فایدش چیه.چرا تو اوج غرور جوانی ام منو شکوند

میشه عزیزم. منم حال تورو داشتم. شک و تردید امونمو بریده بود. فقط میتونم بگم خدا. من چندسال عذاب کشیدم فقط از خدا کمک خواستم و با التماس و زاری صداش میزدم. خدا خیلی کمکم کرد. شوهرم خیلی عوض شد . منم روحیم خوب شد. میخوام بگم که نماز بخون دعاو قرآن بخون و از رحمت خدا هیچچچچوقت ناامید نشو. اونوقت ببین همه چی عوض میشه برات. ان شاءالله🙏🙏🙏

خدای مهربونم سپاسگزارم ازت❤️
میشه عزیزم. منم حال تورو داشتم. شک و تردید امونمو بریده بود. فقط میتونم بگم خدا. من چندسال عذاب کشید ...

توکل بر خدا عزیزم.من خیلی زندگی خوبی داشتم.از بیرون همه ظاهر میبینین حسرت منو میخورن ولی من دلم پر از شک شده.میدونم چه غلطایی هم کرده ولی روزی نیست که نگه جاهلیت کردم.یعنی دلم دوباره درست میشه؟ به خدا جرات بچه دوم ندارم از بس شک توی دلمه.امروزم برام هدیه خریده سوپرایزم کرده.باز یکمی بهترم.برام دعا کنید

توکل بر خدا عزیزم.من خیلی زندگی خوبی داشتم.از بیرون همه ظاهر میبینین حسرت منو میخورن ولی من دلم پر ا ...

درست میشه. من خیلی احساساتی و حساس هستم. منم خیلی چیزا تو گوشیش دیدم گفتم دیگه دلم دل نمیشه. داغون شدن یعنی..... منم خداروشکر زندگی خوبی دارم. همسرم از لحاظ مالی وضعش خوبه. و حتی تو فامیل خیلیا حسرت زندگیمو دارن.  ولی اونموقع من از درون داغون بودم. و دوست نداشتم کسی از حالم باخبر بشه.  اما با گذر زمان و جبرانش یادم رفت و گذشته دیگه برام مهم نیست. فراموش شده. بالخره هر انسانی خطایی میکنه. هیچ کسی کامل نیست.

همینکه برات هدیه خریده یعنی دوست داره. توام بیشتر بهش نزدیک شو . باهاش بیشتر مثل دوست باش

خدای مهربونم سپاسگزارم ازت❤️
درست میشه. من خیلی احساساتی و حساس هستم. منم خیلی چیزا تو گوشیش دیدم گفتم دیگه دلم دل نمیشه. داغون ش ...

ولی یه سوال ذهنمو درگیر میکنه همیشه.چرا چرا چرا باهام این کارو کرد.اون که میدونست من به چه رفتاریش حساسم و بدم میاد.آیا اگه من جای اون بودم منو میبخشید؟

[QUOTE=67654828]ولی یه سوال ذهنمو درگیر میکنه همیشه.چرا چرا چرا باهام این کارو کرد.اون که میدونست من به چه رفتاریش ح ...[/QUOTE

دقیقا. ما که اینقدر حساسیم شعور ندارن مارو درک کنن😐 

اگه ما بودیم مارو نمیبخشیدن که هیچ آبرومونو هم میبردن. ولی من کاراشو همه رو به مامان و باباش گفته بودم  که بفهمن پسرشون اینجوریه. ولی به خانواده ی خودم هیچی نگفتم. دیگه این اواخر مامانم فهمید که شوهرم دستو پاشو حسابی جمع کرد

خدای مهربونم سپاسگزارم ازت❤️

عزیزم سرگذشتت رو خوندم ...ولی وقتی میگی شوهرت احساس پشیمونی داره و هنوز دوستت داره...بدون لطف خداست که زندگیت نقطه نوری برای نجات داره....از خدا بخواه زندگی و دلت به همون عشق برگرده......

عزیزم سرگذشتت رو خوندم ...ولی وقتی میگی شوهرت احساس پشیمونی داره و هنوز دوستت داره...بدون لطف خداست ...

قربون دعا کردنت.خیلی دوستم داره دایم الان حواسش بهمن و بچه هست.بدون من جایی نمیره.ولی افکار لعنتی و حضور اون اشخاص نجس تو فکرم منو آزار میده.دعا میکنم تو هم همیشه خوشبخت باشی.

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792