جاری

همسرم معرفی کرد،هم دانشگاهی همسر مم هست

نع خدا رو شكر تو اون خونه همه پشتمن... فقط اين عفريته منو عذاب ميده😏

الان به ماهه اينقدررررر اعصابم آرومه

منم همينو ميخوام

ولي ميدوني خونه ي اونا واحد جدا داشت، راستش با همسرم خيلي راحت بوديم، اما الان چن وقته بينمون فاصله افتاده، خونه ي ما هم شرايطش نيست... عروسي كنيم ايشالا حل ميشه همه چي

اوووففف عادت کردم میرم خونشون همش با ایما اشاره با هم حرف میزنن یا میرن تو اتاق درو میبندن با همین خالی بندیا و پنهون کاریاشونم اومدن منو بدبخت کردن دیگه خدا ازسون نگذره جالب اینجاس مادرشوهر و خواهرشوهر بزرگم دروغگوهای کم حافظه این همیشه لو میدن خودشونو یبار خواهرشوهرم دو تا مبل دست دوم گرفته بود ک زار میزد کهنه ان یه دونفره یه سه نفره ک پایه هاشونم شکسته بود بعد پیش من و مامانم نشسته بود گفت وااای همه چی گرون شده 2 میلیون دادم یه نیم ست 😐😐😐 بعد چند هفته من و شوهرم رفتیم خونشون شوهرم ازش پرسید اینارو چند گرفتی ؟ گفت چند می ارزه ؟شوهرمم گفت 50 تومن  😂😂😂 گفت بخدا 150 تومن پولشون دادم 😂😂😂😂 اصلا هم ب روی خودش نیاورد ک پیش من یچیز دیگه گفته بود 😐😐😐😐