من وقتی اونا هستن
اصلا دیگه به خودم زحمت نمیدم
خرابکاری میکنه مادر شوهرم میشوره
غذا میده
دنبالش میدون از این ور به اون ور
منم لم میدم پیش شوهرم میوه خوردن ..سرم تو گوشیمه
......خلاصه میرم تو تعطیلات ..وقتی اونا هستن .....
تو هم حواستو جمع کن ...ولی خیلی دیگه حساس نباش ....
دوستای گلم دیدم نمیشه ب تک تک جواب بدم و شماها اذیت میشین ولی دارم میخونم و روشون فکر میکنم و کلی جواب میدم
بخدا انقدرام ساکت نیستم چیزی نگم منم بیکار ننشستم اگه کاری نمیکردم مثل عروسای عموش شوهرم ک اینا کلا ذاتشون خرابه کاری کردن بچه از ماماناشون متنفر شدن و دیگه نمیدونن پدر و مادر کیه هرجا دلشون خاست میبرن حتی مسافرت چند روزه هر لباس ک خاستن میخرن درکل بی فرهنگن میگن مادر کیه مگه بچه از خونه باباش اورده فقط وظیفته بچه بیاری درکل این مادرا هم ساده هستن ک تا این حد بهشون ظلم شده اگه منم هیچ کاری نمیکردم الان شبا با خودشون میخابوندن حتی یادمه اولاش ک شیر میدادم میگفتن زیاد شیر نده زیاد بغلت نگیر ک وابستت نشه منم عصبانی شدم با این رفتاراشون گفتم ب من وابسته نشه ب کی بشه شیرمو ب اون ندم ب کی بدم بچه باید پیش مامانش باشه
هر چه قدر بگی از زرنگی و اب زیر کاه بودن مادر شوهر و خواهر شوهر کمه....
اینقدر که بلدن چی کار کنن
خیلی خیلی ...
باور میکنی من ی ثانیه هم نمیزارم ازم دور باشه ی لحظه دور میشه انگار نفسم بالا نمیاد و قلبم از جا درمیاد حتی دستشویی هم میرم تنها نمیزارم با خودم میبرم دکتر مغازه خلاصه هرجا برم با خودم میبرم تاحالا یبارم نزاشتم پیششون بمونه و تنها برم چون میدونم چجور ادمایی هستن
آبرین عشقم انشالله مشکلت حل بشه خدا آدمشون کنه
منم این روش رو امتحان کردم ولی دیدم وقتی همه یجاییم و اونا شدیدا دخترمو بغل و بازی و خوردن و پریدن باهاش میکنن ک دیگه دخترم حضورمو حس نمیکنه برا همین جدیدا خودمم تو جمع همش باهاش حرف گیزنم هرچی خاست خودم میدم بازم اینطوری بهتره
وقتی تو خونه تنهاییم دخترم میشه ی فرشته همش مامانی صدام میزنه فقط بغلم میکنه بوسم میکنه انگار عاشقمه ولی اونارو ک میبینه دیگه منو فراموش میکنه
فقط مواظب باش این حساسیت باعث محدود کردن بچت و فشار روش نباشه که فکر کنه زندانی دست توعه و خودتم وسواس نگیری که اینجوری بدتر ازت زده میشه
اخه خدارو خوش میاد هرشب پدرشوهرم زنگ میزنه ب شوهرم ک بچه رو بیار پیشمون نبریم ک جنگ جهانی میشه و همه ملت رو خبر دار میکنن حتی یادمه یبار عصر زود از کار اومد شوهرم خونه نبود مادرشوهرم زنگ زد ک پدرشوهرت میگه بچه رو بیار بالا پیشمون منم گفتم باشه تازه بیدارشده غذاشو بدم یکم حوصلش باز بشه میارم درست بعد ۴۰ دیقه رفتم دیدم مثل بچه ها قهر کرده ک چرا دیر اوردی گفتم ببخشید ک ساعت استراحت و غذا خوردن بچم با شماها هماهنگ نیست اخه هرشب نمیشه ک ببرم پیششون الان ۳روزه پریودم شدید خونریزی دارم بازم نمیتونم تو خونم استراحت کنم زنگ میزنن ب شوهرم ک بچه رو بیار منم نمیتونم بچمو تنها بفرستم و خودم تنها خونه بشینم کار چند دیقه هم نیست من نرم دخترمو چند ساعت نگه میدارن
بدجور استرس دارم همش میترسم دخترم خوب تربیت نشه من رو تربیت بچه خیلی حساسم میخام بچه ای تربیت کنم ک ب حرف پدر و مادرش ارزش بده بدترین و ترسناکترین چیز واسم بی احترامی و گوش نکردن دخترم ب حرفای منه ک منو دیونه میکنه اصلا نمیگم ک باید خیلی روش حساسیت نشون بدم و از خونواده پدرش محروم کنم وای میخام همه چیز توی یه چارچوب بمونه و حد و حدودا رعایت بشه
ببخشیدا اما این قوم رو باید تکه پاره کرد انداخت جلو سگ یکی دوبار بد حالشونو بگیر
