سلام دوستای گلم ب کمک و نظرتون خیلی نیاز دارم من ۲۰سالمه ۲سال و نیم ازدواج کردم ی دختره ۱سال و نیم دارم ک همه زندگیمه ی لحظه دوریشو تحمل نمیکنم چون ی شهر غریبم و بجز شوهر و دخترم هیچ همدمی ندارم و الان۴ماهه مستقل شدیم اونم کم موند ب طلاق بکشه کارمون چون نمیزاشتن جدا بشیم میگفتن باید یجا زندگی کنیم درحالیکه ازشون دور نمیرفتیم طبقه اول خونه پدرشوهرم الان زندگی میکنیم خواهرشوهرم۲۲سالشه و اونو مادرش هربلایی ک بگین سرم اوردن و ب شوهرم میگفتن یا باید زنتو طلاق بدی یا باید یجا بمونی و مستقل نشی بهم میگفتن بچتو ازت میگیریم مگه بچه تو هست تو چکاره ای از خونه بابات اوردی خلاصه الان خداروشکر از این مسائل درداور تموم شدم ۴ ماهه ولی الان دارن سعی میکنن بچمو ازم دور کنن چند بار ک با دخترم تنها بودن شنیدم ک میگن مامان بده مامان اخ و با خوردنی دادن سرشو گرم میکنن من ادمی نیستم ک بخام بچمو ازشون دور کنم اونام حق دارن ببینن ولی با این کارایی ک میکنن دخترم دنبالشون گریه میکنه و نمیاد بغلم و اونارو میبینه منو میزنه درسته مستقل شدیم ولی از قبل بیشتر همدیگرو میبینیمدقیقه ب دقیقه میان خونم براشونم فرق نداره دخترم خواب باشه یا نه ب بهونه خوردنی اوردن برا دخترم وقتی هم ک برن با دلسوزی ب دخترم میگن ما میریم خوردنی بخوریم ما میریم پارک ولی مامانت نمیزاره تو بیایی دوستان کمکم کنین بخدا هرشب چه کار داشته باشم چه مریض باشم چه دخترم مریض باشه خلاصه هرچی هم بشه باز میگن غیر از روز هرشب باید بچه رو بیاری پیشمون چند ساعتی باشه نبرم یا چند دیقه دیر ببرم فقط صدا میزنن و ارامش ندارم امکان رفتن از اونجا هم نداریم شوهرم تک پسره همش با دخترم انواع بازی میکنیم و انواع خوردنی میدم و پارک میبرم حتی شیر خودم میدم ولی اونا عمدا دخترمو ازم دور میکنن بخدا از رفتارای دخترم گریم میگیره چیکار کنم ب من وابسته بشه و ب من اهمیت بده😭😭😭