سلام.
من همسر عرفانم
اینجا تاپیک زدم چند وقت پیش ک گزارش زدن پاک شد.
بعد دوستان اومدن خصوصی ازم خواستم چنل تلگ.رام بزنم وداستانواونجا بگم.
کسایی ک داستانمو خوندن ویا الان دارن میخونن میدونن که من چقدرررررر
چقدررررررصبر پیشه کردم و دمنزدمب دلایل مختلف...
بعدم مهریه ام روبخشیدم و بعد از ۴ سال عقد و ۱۰ ماه عروسی باکره جدا شدم.
این خواهر شوهر کوچیکم بود.
این و مادرش روی عرفان خیلی تاثیر میذاشتن.
یه بار نشد به خاطر خیانتای عرفان؛ ب خاطر مشروب خوردنش یا ب خاطر کتک زدناش بهش چیزی بگن.همیشه پشتش بودن.
من یک سال نشده که جدا شدم.چندماهه.
چه قبل از طلاق چه حتی الان خیلیییی واسطه میفرستن ک من برگردم.
خیلیییی زیاد.حتی ریش سفیدا رو
من حتی نمیخوام هیچکدومو ببینم دیگه.
حالمو بد میکنن. دوستم چند روز پیش عرفانو دیده بود میگفت واسه یه زنه کبچه بغلش بود اومده بود کفش بخره.
بعد اینا هنوز واسطه میفرستن
الانم نمیدونم چرا خواهرش این اس رو داده.
فقط واگذار میکنم ب خدا.
جواب همشونو بده