مادرشوهرم امروز اش درست کرده بود.به ما نگفته بود بیاین.منم نهار گذاشتم ساعت دو تازه زنگ زده بیاید اش منم به شوهرم گفتم نمیام.تو هم بمون خونه نرو یروز با هم هستیم نهار بخوریم ولی شوهرم رفت.منم سر قضیه جامونده با مادرشوهرم سرسنگین شدم.توقع داشتم شوهرم نره.سر یه قضایایی هم یمدته باسوهرم رابطمون خوب نیست.منم عصبانی شدم اژانس گرفتم اومدم خونه بابام.یمدت میخام دور باشم ازش.
ناراحتی ؟حال نمیکنی با این زندگی ؟ حس میکنی داری پیر میشی ؟ طلاق بگیر ☺ اروپاییارو نگا کن وقتی نمیسازن جدا میشن چرا خودتو پیر میکنی چیزی که زیاده مرده البته این نظر منه ☺
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.