دم عید با خواهرشوهرم رفته بودیم خرید انقد راه رفته بودیم
خسته و کوفته
نا نداشتم راه برم همینجوری داشتیم تو پیاده رو میرفتیم یهو دستم گرفت که بدو تاکسی تا نرفته سوار شیم یهو زارت خوردم به صندوق صدقه...خخخخ
مثل جنازه افتادم زمین خواهرشوهر م ترسیده بود که چی شد ملت دورم جمع شدن...
خیلی ضایع شدم
واقعا ندیدم صندوق صدقه رو...