خوب شما بیخود دلت میخواد مامانت طفلک برگرده با هوو تو اون خونه حرف بشنوه و ذره ذره آب شه از غصه
خیلی عاقله که یه زندگی جدید شروع کرده
فامیل بابات هم غلط میکنن حرف بزنن اون موقع که بابات سر مامانت هوو آورد و دلش رو شکست یا اون مدت که مامانت تو سختی بود بعد طلاق کدوم گوری بودن حالا الان پیدا شدن
نه بابا مردم بی خود میکنن حرف بزنن فقط به خوشبختی مامانت فک کن
ببخشید بابات اگه قدردون بود مامانتو نگه میداشت نه اینکه طفلی خودش بره برا خودش هوو بیاره میدوتی اون موقع چه زجری کشیده
اتفاقا ازدواج با شوهر خالت تصمیم خوبیه خوشبخت شن
فقط کاش یه کم صبر میکردن به دوماهی از فوت خالت می گذشت
نمیدونم والا خودت زنی چه جوری متوجه نمی شی همین که مردی مجبورت کنه براش،زن بگیری و طلاقت بده چه قدر سختههه
چه جوری آنقدر راحت توقع داشتی مادرت خار و ذلیل برگرده تو.اون زندگی
آخه تو دختری خودت زنی باید غمخوار مادرت باشی نه اینجوری
مامانم همچین رو صورت منو ابجیم داد میکشید ونه میگفت و که شما خودتون بودید به قد کوتاه ترازخودتون میرفتید.که منو ابجیم دیگه حرف نداشتیم چون مامانم بخاطر صدتومن صیغه شده بود منم اعصابم بهم ریخته بود منم گفتم به جهنم به شوهر خالم بره باز بهتر ازینه که فردا ندونیم باکیه و ایدز وهزارتا مریضی بگیره.من فقط اونموقع داشتم راضیش کردم که بعد های دیگه شو ببینه.که با دلیلایی که میاورد منو قانع میکرد.حالا که راضی شده تو شرایطش گیر افتادم یه جوری شدم مسلما هم خوشبختی مامانم برام مهمه دوستان
من نمیگم مامانم برگرده به بابام میگم کاش یکم دیگه صبر میکرد من حاضر بودم ساپرتش کنم تا وقتیکه یه ادمی که خودش میخواد بیاد ببره نه اینکه با اصرار بچه های خالم بره به شوهر خالم هنوز تو شوکم بخدا 😐
همزمان با شکستن مامانم ما سه تا دختر هم شکستیم و مخالف زن گرفتن بابام بودیم ولی مامانم راضی بود و خیلی خوشحال تو روز مادر که منم امتحان داشتم رفت ارایشگاه و خوهار کوچیکمم برد عروسی بابام باورتون میشه و بما هم میگفت بیاید که من نرفتم دعوام کرد و کتاب امتحانیمو پاره کرد و تجدید شدم بس که گریه کرده بودم
بچه ها اونموقع مامانم تقصیر داشت بدون اینکه کسی از فامیل بفهمن حتی بما هم نگفت رفت براش زن گرفت که بخاطر خدا کرده باشه و بابام بدونه چقدر دوسش داره.و الانم داره میگه بخاطر خدا اینکارو میکنم ومن میدونم بعد چند وقت همون کار که برا بابام کرد و پشیمون شد میترسم بعد چندوقت بگه پشیمونم و بخاطر بچه هاش اومدم
این ترسهامو چیکارکنم بچه ها؟
شک نکن از درون له شده قلبش پاره شده ولی حفظ ظاهر کرده شاید برای دشمن شاد نشدن شاید برای حفظ روحیه شما شاید برای حفظ غرورش که نگن هوو سرش اومد بگن خودش خوشحال بود و راضی
ولی بدون آنقدر دلش شکسته که دیگه به بابات برنگشته و پیشنهادش رو قبول نکرده
شما هم الان براش دختری کنید دلش رو گرم کنید من که غریبه ام دلم خیلی براش سوخت انشالله از،این به بعد خوشبخت باشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
21 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
