چون تولدم هم بود همسرم برای سوپرایز برام کیک گرفت و آوردن :
بعدا هم گفت که هول هولکی گرفته و نتونسته حتی خودشم کیک و ببینه 😆😆😆
خلاصه که همین
و رقیه در سوگ پدر نشست.... مهربان دلشکسته ام! صبور صمیمی! مسافر غریب و کوچک من! مگر نگفتی که بابا که آمد آرام میگیرم؟ این همه نا آرامی چرا؟ مگر نگفتی بابا که آمد سر بر دامانش میگذارم و می خوابم؟ نه.... نه دخترکم نخواب. میدانم اگر بخوابی.... دیگر عمع نمیخوابد.... میدانم خواب تو .... خواب همه را آشفته میکند... نه!! نخواب دخترکم
1_ نمیدونم چرا بعضیا از حد خودشون میگذرن واقعا جای تاسفه
2_ مشکل نت دارم و معلوم نبود تاپیک تا چند صفحه جلو میره
3_ همین دیگه :) دادم نی نی یار تعطیلش کنه
و رقیه در سوگ پدر نشست.... مهربان دلشکسته ام! صبور صمیمی! مسافر غریب و کوچک من! مگر نگفتی که بابا که آمد آرام میگیرم؟ این همه نا آرامی چرا؟ مگر نگفتی بابا که آمد سر بر دامانش میگذارم و می خوابم؟ نه.... نه دخترکم نخواب. میدانم اگر بخوابی.... دیگر عمع نمیخوابد.... میدانم خواب تو .... خواب همه را آشفته میکند... نه!! نخواب دخترکم
اهل کجا هستین من سه ماه پیش همین روز عروسبم بود معمولا کردها عقدوعروسیشون یک روز
خوشبخت بشی
نه من دیدم اینجوری کم خرج تر و راحت تره بخاطر همین
و رقیه در سوگ پدر نشست.... مهربان دلشکسته ام! صبور صمیمی! مسافر غریب و کوچک من! مگر نگفتی که بابا که آمد آرام میگیرم؟ این همه نا آرامی چرا؟ مگر نگفتی بابا که آمد سر بر دامانش میگذارم و می خوابم؟ نه.... نه دخترکم نخواب. میدانم اگر بخوابی.... دیگر عمع نمیخوابد.... میدانم خواب تو .... خواب همه را آشفته میکند... نه!! نخواب دخترکم