سلام صبحتون بخیر
اصلا دلم نمیخواست بایه همچین تاپیکی بیام امروز
اما دوستم که باهم صمیمی بودیم صبح زود اومد خونه ما
ظاهرا باهمسرش به مشکل خوردن نمیخوادم خانوادش بفهمن
مشکل ج.ن.س.ی
همسرشون فقط به خودشون توجه دارن وامروز مثل اینکه یچیزی ازش دیده بحثشون بالا گرفته
من نمیدونم باید چیکارکنم
این دوستم باخواهرش ازمن صمیمی تره
واینم بگم قبل اینکه ازدواج کنم دوستم همسرمو خیلی دوست داشته اینو خواهرش بعد ها بهم گفت همسرمن فامیل اوناس
نمیخوام منفی فکرکنم اما چراخونه خواهرش نرفته؟
زمانیم که اومد گفت شوهرت نیست؟
ازیک طرف دلم نمیخواد ناراحتش کنم از یه طرفم دوس ندارم اینجاباشه
همسرشون کارخیلی زشتی انجام دادن خیلی زشت اونم جلو چشم خانمش ومن واقعا ناراحت شدم میگه میخوام واسه طلاق اقدام کنم
فکرکنم میخواد خونه ما بمونه