2777
2789
عنوان

بختک فلج خواب وحشتناک

| مشاهده متن کامل بحث + 6682 بازدید | 65 پست

وای متنفرم از بختک از ترس اینکه نیوفته صبح ها بعد اینکه شوهرم می‌ره سرکار میرم خونه مادر شوهرم طبقه پایین میتریم بترسم بچه چیزیش یشه خیلی سخته من هر وقت تنها بخوابم میوفته ی نفر هم باهام حرف میزنع نمی‌فهمم چی میگه 😖

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من حتی وسط ظهر دخترم داشت با اسباب بازی اش بازی میکرد دمر خوابیده بودم احساس کردند یکی پرید پشتم فک کردم دخترمه تلوزیون روشن هم بود با صدای بلند چون تو شرایط استرس بودم این اتفاقات برام میفتاد اضطراب  استرس زندگی هم باعثش میشه

من یک عدد کاربر سال92 هستم  
وای متنفرم از بختک از ترس اینکه نیوفته صبح ها بعد اینکه شوهرم می‌ره سرکار میرم خونه مادر شوهرم طبقه ...

دقیقن منم یه صدای خیلی دورگه میشنوم و خیلی آهسته حرف میزنه یبار تونسم کنترل تلویزیونو بردارم پرت کنم سمتش ازخاب بیدارشدم دیدم کنترل دم درجایی ک انداختم افتاده 😢😢

من مامان دوعدد زلزله هستم😎 امیرعلی و امیرحسین

من تو بارداریم خابم زیاد بود غریب بود

صبح که شوهرم میرفت یه ساعت بعدش ناخداگاه هوابم میرفت

و بختک یا فلج خواب اتفاق میوفتاد بادمه حس میکردم یکی رومه یا یکی از پش دستش رو شکممه و شکممو فشار میده و تو اون حالت با قران بالا سرم حولش میدادم

و نمیرفت

وقتی بسم الله چن بار میگفتم تو خواب با بد بختی وبهزور بیدار میشدم میدیدم قران سرجاشه 

همیشه قران بالا سرم بود

و میشستم یه گوشه خونه باشکم گندم زار میزدم خیلی بد بود 

هروز اقریبا برنامم همین بود

کسی نبود بیاد پیشم

هر دوماهی یماهشو خونه مامانم بودم

ࡃܝܝ݅ܝܦ߳ܩܢ ࡅߺ߲ܣࡅߺ߳ࡉ ܤܩࡅ࡙ܚ݅ࡅࡏ݇ࡅ࡙ߺܘ ‹♥›لطفا یه صلوات مهمونم کنید🌼🌻🌺
چقدر وحشتناکه مامان منم یبار اینطوری شد با ناله من رو صدا میزد وقتی رفتم بیدارش کردم گفت چرا اونطرفی ...

خیلی بده منم احساس میکنم مامانم هست کنارم قبلا قشنگ میدیدم مامانم داره نگاه میکنه ولی مطمئن بودم مامانم نیست تازه گی ها هم روم میوفته صدای مامانم فقط تو خونه میپیچه

عزیزم اصلا نگران نباش هیچیت نمیشه،فلج خواب یعنی روحت زودتر از جسمت بیدار بشه،بخاطر همون روح و ذهنت هوشیاره ولی جسمت هنوز خوابه،همه جارو با چشم روحت میبینی با دهان روحت حرف میزنی ولی جسمت تکون نمیخوره چون هنوز خوابه،،،من قبلاً زیاد فلج خواب میشدم،همیشه هم فکر میکردم آخرش همین بختک منو از دنیا میبره،یا اینکه کج و کوله میشم مثل سکته ایا،،،،بعد یه مقاله خوندم راجبش دیدم گفته بود هیچ آسیبی بهت نمیرسونه نگرانی رفع شد،الان موقع بختک خیلی ریلکسم،،فقط آیت الکرسی میخونم و ذهنمو رو انگشت شست پام متمرکز میکنم که بیدار بشم،،،،بزرگترین آرزوم اینه که بچم هیچوقت بختک رو تجربه نکنه

من تو بارداریم خابم زیاد بود غریب بود صبح که شوهرم میرفت یه ساعت بعدش ناخداگاه هوابم میرفت و بختک ...

منم چهار قفل انداختم کردنم اون سری قشنگ گرفتم تو دستم وقتی افتاد روم ولی بعد اینکه بیدارشدم دیدم تکون نخوردم روح م بوده می‌خواسته وردارع

خیلی وحشتناک بود اولین بارم بود این چنین پرواز کردن مطمئن بودم مردم منم صدای مردی رو میشنوم 

منم کسی که میوفتاد روم مرد بود و شکممو فشار میداد 

یبارم طبقه بالا مامانم خوابم رفت اون زن بود که بقران راست میگم دستشو کشیدم تو خوابم طرف دهنم و گازش گرفتم خیلی نرم بود دستاش


ࡃܝܝ݅ܝܦ߳ܩܢ ࡅߺ߲ܣࡅߺ߳ࡉ ܤܩࡅ࡙ܚ݅ࡅࡏ݇ࡅ࡙ߺܘ ‹♥›لطفا یه صلوات مهمونم کنید🌼🌻🌺
الان بهتر شدی 

اون سال مداوم بختکی میشدم بااینکه اصن اعتقادی ندارم مادرشوهرم بزور منو برد پیش دعانویس مرده گف تنها علتش تنها خابیدنه گف یه پریه زشت روعه ک اصن صورتشو نشون نمیده و اونایی ک تنهاو باآرامش خابیدنو اذیت میکنه اون سال خونمون زیرزمین بود عوض کردیم بهترشدم با بدنیا اومدن بچم دگ خیلی کمتر شده الانم دگ گهگاهی میشم فقط

من مامان دوعدد زلزله هستم😎 امیرعلی و امیرحسین
دقیقن منم یه صدای خیلی دورگه میشنوم و خیلی آهسته حرف میزنه یبار تونسم کنترل تلویزیونو بردارم پرت کنم ...

والا من هرکاری میکنم نمیتونم وردارم چیزی رو اگه هم وردارم میفهمم که خودم نبودم روحم بوده

عزیزم اصلا نگران نباش هیچیت نمیشه،فلج خواب یعنی روحت زودتر از جسمت بیدار بشه،بخاطر همون روح و ذهنت ه ...

ولی اگه روح به بدن بر نگرده آدم میمیره 

منم آرزو میکنم همه بچه هامون تجربه نکنن 

تا توانی دلی به دست اور دل شکستن هنر نمی‌باشد 
منم چهار قفل انداختم کردنم اون سری قشنگ گرفتم تو دستم وقتی افتاد روم ولی بعد اینکه بیدارشدم دیدم تکو ...

اره منم همینطور میدیدم همه چی سر جاشه

اطراف خونمون جنگل و رود خونه بود و همش میترسیدم آل بیاد

اون موقع ها سال قبل بارداریم فیلم آل رو دیده بودم

ࡃܝܝ݅ܝܦ߳ܩܢ ࡅߺ߲ܣࡅߺ߳ࡉ ܤܩࡅ࡙ܚ݅ࡅࡏ݇ࡅ࡙ߺܘ ‹♥›لطفا یه صلوات مهمونم کنید🌼🌻🌺
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز