دوستان دیشب بابای عروسمون با اینکه خیییلی جوون بود سکته قلبی کرد واقعا هممون شوک زده شدیم وقتی رفتیم خونه پدری عروسمون برادرزادم با گریه و ترس رفت بغل بابام.بابامم از اونجا دورش کرد.
شب اوردیمش خونه .ولی از ۳شب تا همین الان ۱۰ بار پریده گریه میکنه حرف نامفهوم میزنه همشم میگه بشینید پیشم .بنظرتون وقتی میپرسه بابابزرگم کو چی بگیم بهش .واقعا برا روحیش میترسم اگه کسی راهنمایی میتونه انجام بده