سه ساله ازدواج کردم... همسرم خیلی تک و پسر خوبیه..برام اصلا کم نذاشته...همه فامیل هرجا بریم ازش پیشم تعریف میکنن.. خدا سایه اشو از سرم کم نکنه(آمین)
فقط ی اخلاقی داره ک نمیتونه بگه نه!!!!!
سره این موضوع هم همیشه بحثمون میشه..چون ساده و دل پاکه...
چن نفری توفامیل هستن ک همیشه حوصلشون سر بره میان باغ ما(مادرشوهر)..ومن زیاد ازشون خوشم نمیاد.. واسه خوش گذرونی و اینا میان..
منم میگم بهشون بگو نیان یا ی بهونه الکی بیار ک دک کنیشون.. میگه من نمیتونم بد میشه برام.. از اونم بدتر اینو میبرن ک براشون اونجا همه کارشونو بکنه.. از کباب زدن و چایی و قلیون و این حرفا و من اصصصصصلا نمیتونم اینو قبول کنم چون از همسرم کمترن!!!!! میگم خودشون کاراشونو بکنن بتو چ!
این منو ناراحت کرده و امشب باز اینا اومدن و همسرمو دعوت کردن ک بیا ...منم نمیزاشتم ک بحثمون شد و اون گوش نکرد و رف..
بنظرتون چیکار کنم .. از منم خیلی عصبی و دلخور شد رف