مثل من شوهرم ودخترم رفتن بیرون بعد دیدم اومدنی دوتاجوجه رسمی توپلاستیک دست دخترمه میگه مامان جوجه خریدم بابارو دعوانکنیا(من خوشم نمیاد حیوون بیاره خونه)حالا خودم دم به دقیقه میرم نگاهشون میکنم غذامیریزم واسشون🙄
خالم اینا که ماشین شاسی بلندشون همیشه تو پارکینگه چون نمیتونن خرج تعمیراتشو بدن و پراید سوار میشن😢
ندید بدید ، فقط یه بزرگواری که میره مراسم ترحیم ، برای این که احترام نذاره دقیقا آخرین نفر میره ، همه دارن جمع می کنن برن ، ایشون داره می گه من از اون حلوا نخوردم ، ما پذیرایی نشدیم !!!! آب میوه به ما ندادین ! آب آناناس بیار ، دخترم آب آناناس دوس داره !!!!! دو تا بیار ، یکیشو فردا بخوره 😡😡😡😡😡😡( عزیزم دست کن جیبت برو فروشگاه ، یه باکس بخر !!!!!! )
رفته بودم کیش هوس برنزه کردن به سرم زد ۶ ساعت توی آفتاب شهریور زیر آفتاب خوابیدم برنزه شیکی شدم اما فرداش نتونستم از هتل بیرون برم چون کباب شده بودم نمی تونستم لباس بپوشم اومدم تهرانم تا چند روز سرکار مثل حموم نرفته ها خودمو می خاروندم آبروم رفت
یه چی میگم ولی ربطی به ندید بدید بازی نداره.
آخه خنده دار بود واسم.
من یکم چشمام ضعیفه بعد امروز نامزدم اومد دنبالم رفتیم خونشون، بعد از ۱ الی ۲ ساعت که نشستیم و‌حرف زدیم ببخشید ببخشید ببخشید من رفتم دبلیو سی، بعد که اومدم بیرون نامزدم تو آشپزخونه بود بعد گفت عزیزم منم گفتم بله ؟؟؟ حالا نگو از فاصله دور واسم بوس فرستاده بود منم چون اعصاب ندارم این مدت هی میگفتم بله بگو دیگه، کاری داری؟؟؟؟؟ 😖😖😖
آخه از اون فاصله نمیدیدم😓😓
اونم حالا هی داره بوس میفرسته😘😘😘
بعد از اینکه کلی چشمامو ریز کردمو متوجه شدم گفتم اااااااا مرسی عزیزم.
قیافه نامزدم😨😨😨😳😳😳😳
من😌😌😌
بعد گفتم خب عزیزم اول متوجه نشدم دیگه. 😊😊
من راهنمایی بودم خواهرم ابتدایی از طرف مدرسه بهش یه تاپیک داده بودن عنوانش نامه به فلسطین بود منم ذهن خلاقی داشتم اومدم براش نوشتم یه جورایی تو کاغذ و پاکتش خلاقیت نشون دادم اینم مقام اولو آورد یه بسته مدادرنگی ۱۲ تایی با یه جامداد بهش دادن حالا من همش باهاش دعوا میکردم که باید بدیش به من چون من برات نوشتم جالبش اینه نه مداد رنگی نه جامدادیش به دردم نمیخورد 😑😑😑
