27 سالمه 6 ساله عروسی کردم از دو سال بعد از عروسیمون شوهرم دو سه بار در حد اس ام اس و تلفن یه شیطنتایی کرده یعنی خیانت (البته من فقط تا این حد رو دیدم دیگه بقیه رو الله اعلم)
از اون موقع تا به الان من به کوجکترین چیزی شک میکنم هم به خودم خیلی فشار میارم هم به شوهرم
خیلی زیاد اتفاق افتاده که اون بهم ثابت کرده که من بهش تهمت زدم و فکرم اشتباه بوده و من شرمنده میشم ولی از رو نمیرم انگار یه وسواس فکری شدیدی گرفتم باز فردا روز از نو و روزی از نو بخدا دارم دیوونه میشم نه راه پس دارم نه راه پیش نه میتونم با اون زندگی کنم نه بدون اون
چهار ساله تمام تو برزخ زندگی کردیم من و شوهرم .به غیر از اون دو سه باری که کامل مچشو گرفتم دیگه هر چیز مشکوکی میبینم مدرکم انقد قوی نیست که اون نتونه انکار کنه خیلی راحت انکار میکنه یا میپیچونه و از هر دو مورد یه مورد رو بهم ثابت میکنه که من اشتباه میکنم اما باز من دلم پیش پنجاه درصد بقیه هست
توروخدا بگید من باید با خودم و این به اصطلاح زندگی باید چیکار کنم دیگه تنش های ما به صد رسیده حتی تا جایی که روابط جنسی ما چندماهه که خراب شده و شوهرم میگه بخاطر اینکه تو هر روز داری به من تهمت میزنی من دیگه میلی ندارم و گاها یک ماه بین دو رابطه وقفه میفته