سلام دوستان من 8ماه بایه اقایی دوستم درحداشنایی باهمیم
دعوارومن شروع کردم گفتم بیرون میای همش بازوروالتماس منه ولی بادوستای دیگ خوب میری خوش میگذرونی...گفت بااوناکی میرم گفتم شبا.گفت روزکاردارم گرمه حال نمیکنم.درصورتی که کارش تا6عصر.خدایی این توقع زیادیه هفته ای یروزبامن عصربیادبیرون؟کلاچندروزه اعصابش هم خورده بخاطرشغل وبدهکاریش
الان زده بلاکم کرده تواتساپ زنگم میزنم مشغول کرده.قبلاصحبت کردیم حل شده بوداالان دوباره پیله کرده شب بیابیرون.
🤔😐
دوران ما پسرا بدبختا از 3ظهر عرق میریختن تو افتاب ما بپیچونیم خونه رو بریم تو خیابون از گرما له له بزنیم حرف بزنیم😂😂😂،همونم گاهی لحظه اخر خانواده گیر میداد نمیشد
چه دورانی شده ها
وا ، من بودم حوصله این اداهای مردا رو نداشتم الانم ندارم
کات کن .بیکاری با همچین ادمایی دوست میشی
خدایی کسی هست اینجاخانوادش بذارن شب بره بیرون؟؟
اخه این مرداچی دارن ک باهاشون دوست میشید ایناکارشون فقط کلک وحقست خواهشاعاقلانه فکرکن منم تجربه دوستی داشتم واسه همین میگم ولش کن ودعاکن خدااون کسی ک لیاقتتوداره سرراهت قراربده
همونطور که ایشون شرایطی دارن شما هم شرایطی رو بگذارید این دوستی یک طرفه است چون انگار آقا فقط به خواسته ی خودشون بها میدن اگر شما رو دوست داشته باشه حداقل هفته ای دو بار برای شما وقت میگذاره
عزیزم پنج سال دوس بودیم ھیچ وقت شب نرفتیم بیرون چون من باید قبل از شش حرکت میکردم برگردم خونہ توی گرمای تابستونم ظھر میرفتیم ولی میرفتیم رستورانی جایی خنک باشہ بہ نظرم ازت انتظارہ زیادی دارہ
اره هستن ولی همه جوره ازادن دیگه
من شب با شوهرم میرم بیرون میگم یعنی این دختر پسرا پدر مادرشون کجاست؟ساعت 1شب
بعد فکر کن یه شب رفتیم قلیونسرا زنه با دختر اومده بود،یه پسری اومد سلام علیک کردن نشست پیششون،نزدیک ما بودن دختره گفت مامان این قبلن فلان جا با من همکار بود،بعد مامانه گفت برید یه دور بزنید،رفتن اومدن پسره گفت دوستمو دیدم داشت با تعجب نگام میکرد زنه گفت وای خب میگفتی فامیلمه
