خانما از فکر و خیال خوابم نمیبره ...نزدیک به دوساله با یه پسری دوستم خیلی خوبیم باهم بعنوان نامزد میبینمش مادرمم میدونه ولی من اعتماد به نفس اینو که قبول کنم بیان جلو رو ندارم چند بار گفته کی بیایم ؟اخرین بار گفت اخر مرداد ..ولی گفت با این اوضاع اقتصادی نمیتونم همه انتظاراتتو براورده کنم ...شاید براتون خنده دار باشه من چون لاغرم و کوچلو بنظر میام از نظر سنی اعتماد به نفس روبرو شدن با خانوادشو ندارم😢😢بعد حس میکنم وضع خونه زندگیشونم خیلی بهتر از ماس مامانشم به گفته خود پسره خیلی مهمه براش و از اوناییه ک همه جای خونرو با چشمش میخورع😭😭😭😭😭
چند سالته؟
اصلا به این چیزا فک نکن ارزش ندارن گلم😍
پسره وقتی بخوادت جلوی دنیا وایمیسه پس تو فکرش نرو
بعدشم بیا چربیای منو ببر که دیگه به فکر لاغریت نباشی
روی اعتماد به نفست کار کن شدیییید
عزيزم اگه قسمتت باشه مادر شوهر و مسأله لاغري و چيزاى ديگه اهميتى نداره. فقط بايد توكل به خدا بكنى و ازش بخواى بهترينو برات رقم بزنه
وا یعنی چی قوی باش انقدر دس دس نکن بره نفر بعدی پشت در نیست اگه دوسش داری قوی باش و مغرو ر با وجود اون انگیزه بگیر
عزیزم خاستن بیان خونتونو تمیز و مرتب کن
مهم تمیزی خونس
بعدم ب خودت برس
مگه پسره خيلى خوش هيكله؟
بالاخره که چی... باید یه روزی پا پیش بزارن،حالا نتیجه هرچی که باشه،انشاالله که هرچی خیره براتون پیش بیاد،شما باید زودتر اجازه بدی بیان جلو،که اگه خدا نکرده کارتون نشد بیشتر از این وابسته نکشید و تا سنتون بالا نرفته وکیس مناسبتی برای ازدواج بود،ازدواج کنید
این نگرانیا طبیعیه مهم پسره و انتخابته بقیش حاشیه اس
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
