بچه ها من ۸ ساله ازدواج کردم تو این مدت به هر دری زدیم خونه دار شیم نشد که نشد به طلا دست زدیم مس شد ولی تموم ادمای دور برم خیلی راحت خونه دار شدن با اینکه بعد از ازدواج کردن برادرم خواهرام خواهرای شوهرم دختر دایی پسر عمو پسر دایی دوستام هر کی من میبینه میپرسه هنوز خونه مادرشوهرتی داغ دلم تازه میشه
امروز ی اتفاقی افتاد خیلی گریه کردم گفتم خدایا من این همه التماست میکنم چرا ی نگاه بهم نمیدازی
شما نه حسودی نه بدبخت.فقط یه کم شانس نداری.که اونم مطمئنم چیزای دیگه داری .مگه خونه داشتن و خریدن چقدر مهمه؟نمیدونم شایدم عکس العملی داشتین که بهتون نگفتن