سلام. من مدتی بدون عضویت تاپیک ها رو میخوندم اما همین الان عضو شدم تا یکم حرف بزنم سبک شم.. 14 تیر عروسی کردم. شوهرم رو دوست دارم هرچند که یه سری از خواسته هامون با هم متفاوته.. اما مسئله ای که آزارم میده اینه که به هیچی دلبستگی ندارم. واسه هیچی ذوق نمیکنم. قبلش فکر میکردم خونه و وسایلم رو دوست خواهم داشت. اما الان می بینم کلیت فضای خونه برام دوست داشتنی نیست. بیشتر زمانی که توی خونه م می خوابم. حوصله ش رو نداشتم که توی این مدت یکم دور و برم رو خلوت کنم و وسایل غیرضروری که چیده شدن رو جمع کنم. باورتون نمیشه حتی دقیقا نمیدونم چی دارم چی ندارم.. ناراحتم .. تمام احساسی که الان دارم همینه.. ناراحتی و بی حوصلگی :(
من یه بلغمی شیرازی خستم 😩ک شاید حوصلم نشه لایک کنم 😩 ..............وزن اولیه81.200 👀وزن هدف 58 😎اولین هدف 75 🔒دومین هدف 68 🔒سومین هدف 63 🔒چهارمین هدف 60 🔒پنجمین هدف🔒 58
منم اوایل همین حسو داشتم چون بعد ازدواج از خونوادم دور شدم از یه شهر بزرگ و پر از جاهای تفریحی اومدم به یه جای کوچیک و دلگیر(البته به خاطر انتقالی همسرم) ول بعد دو سه ماه خودمو پیدا کردم.الان کلاس میرم باشگاه و پیاده روی میرم چند تا دوست پیدا کردم و همینا حسمو خیلی بهتر کرده
❤الو سلام ببخشید منزل خداست؟ منم همون مزاحمی که اتفاقا آشناست*هزاربار دلم گرفته این شماره رو*ولی چرا هنوز پشت خط در انتظار یک صداست*شماکه گفتی واجبه جواب سلام هرکسی*چی شد به مارسیدبازحساب بنده هاجداست*اجازه میدی که برات یه کم دردودل کنم*آخه شنیدم که فقط اسم تو مرهم وشفاست*حتی اگه چیزی نگی کلی دلم سبک میشه*چون میدونه که میشنوی وقتی تو این حال و هواست*الو دوباره قطع و وصل سیم ها شروع شده*خرابی از دل منه یا شاید از این سیم هاست*الو منو ببخش اگه بازم مزاحمت شدم*دوباره زنگ میزنم تا خدا خداست