یادم نیست اولین جمله ای ک باعث خندم شد چی بود ولی یادمه هر وقت این دکلمه مسعود فرد منش رو واسم میخوند لبخند میزدم واقعا شعر قشنگی هست البته ک خیلی وقته واسم نخونده
من تموم قصه هام قصه ی توست , اگه غمگینه ، اگه غمگینه اون از غصه ی توست
یه دفعه مثل یه آهو توی صحراها رمیدی ، بس که چشم تو قشنگ بود گله ی گرگ و ندیدی
دل نبود توی دلم ، تورو گرگا نبینن اونا با دندون تیز به کمینت نشینن
الهی من فدای تو چیکار کنم برای تو ، اگه تو این بیابونا خاری بره به پای تو
یه دفعه مثل پرنده قفس عشقو شکستی ، پر زدی تو آسمونا رفتی اون دورا نشستی
دل نبود توی دلم گم نشی تو کوچه باغا ، غروبا که تاریکه نریزن سرت کلاغا
نخوره سنگی به بالت ، پرت نشه فکر و خیالت ، من , من تموم قصه هام قصه ی توست
اگه غمگینه اون از غصه ی توست …..
یه دفعه مثل یه گل رفتی تو دست خزون سیل بارون و تگرگ میومد از آسمون
بردمت تو گلخونه که نریزه رو سرت ، که یه وقت خیس نشه یخ کنه بال و پرت
نشکنی زیر تگرگ نریزه از تو یه برگ ، من تموم قصه هام قصه ی توست
یه دفعه مثل یه شمع داشتی خاموش میشدی
اگه پروانه نبود تو فراموش میشدی ، آره پروانه شدم که پرام سوخته شه
که اتیش دل تو به دلم دوخته شه ، که بسوزه پر و بالم ، که راحت بشه خیالم
دارم از تو می نویسم تو که غم داره نگات اگه دوست داشتی بگو تا بازم بگم برات
انقده میگم تا خسته شم ، با عشق تو شکسته شم