بعله من بچه بودم برا خالم مارو دعوت نکردن.ازحسادت چون پدرم به قول اونا سواری داشت وکارمند دولت
خب شوهرتم یکمی تند رفته و طاقچه بالا گذاشته دیگه باید کوتاه میامد و سختگیری نمیکرد تا اینحد.
خب دوست عزیز تقصیر همسر شما بوده وقتی برای محضر دعوت کردن چرا نرفتین
مادرش هم چند بار زنگ زده جواب همسرتون ندادن
الان هم کارت دادن باز برخورد کردن
مشکل همسرتون چیه
من اگه جای شما بودم میرفتم همسرت داره اشتباه میکنه
گذشت برادر شوهرم یه روزی زنگ زد گفت پدر شوهرم مریضه شوهرم گفت نمیرم با التماسو خواهش بردمش گفتم یوقت چیزی میشه بعد نمیتونیم بریم خلاصه دوباره از سر روابط شروع شد یعنی رفتنای ما همونجا فهمیدم خواهر شوهر کوچیکرم نامزد کردنو خلاصه هیچی اما نزاشتم شوهرم دوبارخ قهر کنه گفتم خب تو قهر بودی چطور میگفتن در همین رفت امد بودیم حدود ۳ ماه بع یهو یه هفته که پدر شوعرم عمل کرده بود رفته بودیم اونجا خاله شوهرم گفت تو عروسی فلانی اینجور شد خشکم زد یعنی حالاکه قهرم نبودیم عروسی خواهر کوچیکشم نگفتن مارو
منم مراسم داداشم نرفتم حسرتش تا اخر عمر رو دلم میمونه اون شب جز معدود شبایی بود که گریه کردم کاش جور دیگه ای بود و شما عروسی رو میرفتین
به نظر من رفتار شوهرتون کاملا طبیعی بوده مگه میشه برادر در جریان خواستگاری و بله برون خواهرش نباشه پدر و مادرشون باید از شوهرتون دلجویی میکردن
ببین اونا میدونن ما هر دو کارمندیم درسته وقتی نیستیم کارت بیارن بندازن برن واقعا اگه خودت بودی میرفتی؟ بعدشم ما یه هفته قبل محصر خونشون بودیم نباید یه کلمه به برادرش میگفتن برا شما زنگ بزنن بگن بیا محضر بیخبر ناراحت نمیشی
بجون دوتا بچم من اصلا از قطع رابطه بدم میاد خیلی سعی کردم درست کنم اما اینا خیلی بد کینه و بد جنسن ادم از برادر خودش سر یه قهر یا دلخوری اینقدر کینه میکنه ؟
من گلایه کردمکه مامان ماکه دیگه قهر نبودیم چرا برا عروسی نگفتین ما هم میخواستیم بیایم گفت نه شوهرت گفته بود نمیام عروسی هیچ کدوم گفتم اصلا اون به کنار منکه گفتم میام بعد گفت تو راست میگی دیگه شد دیگه از صدتا فحش بدتر بود
الان باز قطع رابطه ایم چون سنشون زیاده و مریضن هی به شوهرم میگم بریم باز عیب نداره میگه نه بمیرمم دیگه نمیرم شما باشین چیکار میکنید
کارشون اصلا خوب نبوده
هر چند که پدر و مادر هستن ولی خیلی بد رفتار کردن
دیگه هر ناراحتی بوده بعدش شما رفته بودین برای دومی باید حتما در جریانتون میذاشتن ولی اینکه نگفتن اصلا جالب نیست
شما به پدر و مادرش زنگ بزنن فردا حرفی نباشه بگن با پسرمون مشکل داشتیم زنش از خداش بود
