جدی چجوری تا الان موندی اونجا .. نفرینش نمیگیره تازه گناه هم میکنه. برو خدا پشتته خیالت راحت. تازه زودتر از اینا باید رفته باشی
به نظرم با زبون دلش رو بدست بیار
شده یه مدت کوتاه عقب بنداز مستقل شدنت رو اما سعی کن با وساطت بقیه راضی کنی مثلا پدر شوهرت باهاش حرف بزنه یا مادر بزرگ شوهرت
دیگه اگه راضی نشد آرامش خودت مهم تره
فقط یه سوال با وجود یه برادر شوهر مجرد تو خونه با محرم نامحرمی چکار میکنید؟؟
اگر مذهبی میبودن خیلی راحت می تونستی راضیشون کنی
این حرفای مادرشوهرت ناراحت نشو.اکثر موقع ها خانواده شوهر پس جدا شدن بچه از خودشون موضع میگیرن چرت پرت میگن.
شما استقلال خودتو حفظ کن .نذار بعد رفتنت از اونجا رابطتون قطع بشه.
بگو مادر درستت درنکنه این مدت اینجا بودیم بهتون زحمت دادیم و الان با یک بچه خیلی جامون تنگه .تا بتونیم زود به زود بهتون سر میزنیم.
اره خیلی دوستمون داره ولی وقتاییم ک عصبانیه همه دری وری میگه کارای خونه رو ک انجام میدم دلشو نمیگیره وسواسه،عاشق شیرینی پزیم وقتایی ک توخونه بابام دلم میگرفت شیرینی پزی میکردم ولی اینجا نمیتونم سه ساله ازحتی راه رفتنمم ایراد میگیره و سه ساله سکوت کردم
بگو زااااااارت . باشه نفرین کن. انکار خدا منتظر نفرین اونه
من باشم عین خیالم نیست و میرم زودتر
بگو ما داریم جدا میشیم که تو رو نبینیم دیگه.خب نیا بهتر😆😆😆
منم یکسال بامادرشوهرم زندگی کردم بدترین روزای زندگیم بود مادرشوهرم اصلا نمیزاشت جداشیم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
