بچه ها امروز بامادر شوهرم بحثم شد شوهرمم این وسط هی ازم دفاع میکرد هی طرفداریمو میکردو این حرفا یه دفعه مادر شوهرم گفت تو انقد پسرمو عذاب میدی پسرم لاغر شده شده شبیه میمون منم حواسم نبود یه دفه گفتم پسره تو از اول میمون بود😟😟😟
یعنی شوهرم همینجوری تو افق محو شد 😕
مادرشوهرمم دیگه ساکت شد فقط چشمش بین منو شوهرم در چرخش بود منم فقط تونستم صحنه رو ترک کنم 😭😭 بخدا منظچرم اون نبود که 😢😢 الان یه ساعته شوهرم هنگه میگه من گلومو جر دادم انقد ازت دفاع کردم اونوقت تو اینجوری منو شستی پهن کردی😐😐