خاطره ی غیرتی شدن سختگیریاشونو بگید
ندارم😑
من هیچ وقت حتی زمانی که بیست سالم بود همچین اجازه ای به کسی نمی دادم
خداروشکر کوچیکه😃
ندارم
واااای من خیلی وحشششی بود
خیییییلی حاله شوهرم وحشی تر از اونه
5 تا داداش داشتم هیچ کدوم تعصبی نبودن خداروشکر و ب کارم کار نداشتن😊
فاقد داداش هستم
برادر من از خودم کوچکتره هیچوقت به خودش اجازه نداده برای خواهر بزرگترش تعیین تکلیف کنه البته اگه بزرگترم بود هیچوقت این اجازه رو بهش نمیدادم...مگه دوران جاهلیته؟!
داداش من اصلا بهم گیر نمیداد..ازم ۷ سال بزرگتره..در حدی بود که جلوش آرایش میکردم میرفتم بیرون...یا اسکیت سوار میشدم با دوستاش میومد جلودر میگفت برو تووو میگفتم ضر نزن
شوهر من عادت داره به شوخی میزنه توی بازوم یا پام
کلا خانوادگی مدل شوخی شون با هم اینجوریه
نشستی یهو ناغافل میزنن توی بازوت
اولین باری که شوهرم جلوی داداشم زد تو بازوم داداشم اینجوری شد😠
آروم بهم گفت دست بزن داره؟😠 اگه داره بگوها پدرشو در میارم
😅😅😅😅
ندارم خداروشکر اگه میداشتم از اون خواهرشوهرا میشدم....😂
وای داداش من خیلی از یه دوستام بدش میومد تا میفهمید اون میخواد بیاد خونمون مینشست تو خونه که دختره روش نشه بیاد اونجا....البته حق هم داشت دختره زیاد جالبی نبود
یه خری بود که دومی نداشت باز الان زن گرفته خوب شده. یکم کوتاه میاد.
اصصصلا نمیذاشت شال بپوشیم فقط روسری
ماهم این آخرا مقنعه میپوشیدیم تو کوچه عوضش میکردیم
انقدر جنگ میکردیم و من بشدت لجباز بودم
وای خدا میدونه چقدر دستش سنگین بود میزد تو سرم
یه بار بیهوش شدم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
