2777
2789

بچه ها سلام..

یه سوال دارم..خیلی اعصابم خورده..از تجربیاتتون کمک میخوام..

یه خانواده ای اومدن خواستگاری ...از لحاظ موقعیت شغل و خونه و قدوقامت خوبه فقط یه چیزی که اعصابمو خورد میکرد این بود که مامان پسره و خالش خیلی ازم سوال میپرسیدن...مثلا چرا کم جمعیتین؟ چرا عمت فوت کرده؟ دلیل فوتش چیه؟ چرا مامان بزرگ حالش خوب نیست؟ 

من بهشون حق میدم سوال بپرسن ولی نه انقد جزئیات..یعنی انقد بیماری و ... مهمه...به خودم میگم اینا انقدر مسئله بیماری و اینا مهمه اگه من بهشون بله رو گفتم و دراینده خدایی نکرده دورازجون همه مریض بشم،واکنششون چیه؟ بهم میگن برو خونه مامانت؟ 


کلا از سوالاشون میترسم...


و اینکه پدرو مادر سپاهی هستن ولی خیییلی فروتن اما میگم سوال جواباشون ربطی به شغلشون نداشته باشه....من مذهبی ام ..خیلی هم مقید...اما حس میکنم اونا مذهبی تر هستن...

من دلم یه خانواده ای میخواد که خشک نباشن..همه دور هم بخندیم زن و مرد..نه هی سکوت سکوت...


خیلی میترسم...کمکم کنید..اعصابم خورده...

خود پسر ۸۰ درصد به دلمه....اما از این سوالاشون میترسم...این پرسیدنا طبیعیه یا اونا خیلی جزئی نگرن؟

منم مشابه این موقعیتو داشتم بخاطر سوالهای زیاد مادرش رد کردم

معلومه که میخواد اسفالت کنه عروسو

خداوند بي نهايت است و لامكان و بي زمان اما به قدر فهم تو كوچك مي شود و به قدر نياز تو فرود مي آيد و به قدر آرزوي تو گسترده مي شود و به قدر ايمان تو كارگشا مي شود...

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

با تفکر آدمای سپاهی فقط خود سپاهیا میتونن کنار بیان.

من یه خواستگار داشتم پدرش سردار بود. ندید رد کردم.

آدمها فکر می‌کنند اگر یک بار دیگر متولد شوند، جور دیگری زندگی می‌کنند؛ شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود. فکر می‌کنند می‌توانند همه چیز را از نو بسازند، محکم و بی نقص!   اما حقیقت ندارد..    اگر ما جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم، اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم، اگر آدمِ ساختن بودیم، از همین جای زندگی مان به بعد را می‌ساختیم!   "آنتوان دوسنت اگزوپری"

گلم فک کنم واسه این پرسیدن تا بیشتر احساس صمیمیت کنی باهاشون منم مادرشوهرم مثل همین خانم بود شاکی شده بودم که نکنه دنبال یکی دیگن ولی وقتی بعد از عقد پرسیدم گفت فقط خواستم باهم بیشتر صحبت کنیم و روت باهام باز شه.درضمن تو با خود پسره قراره زندگی کنی نه اینکه دائم پیش اونا باشی البته اگه با خونه واده اونا بعد ازدواج هم خونه باشی این یه چیز دیگه اس

💋❤️خــدایـا مـرســی بابـت ایـن هـديه قـشـنگـت💋❤️

ببین عزیزم حق داری نگران باشی اگه از پسره خوشت اومده یه چند وقتی حتی شده ۱۰ روز با پسره  زیر نظر خانواده ها رفت و آمد کن شاید پسره مثل خانوادش مقدس و خشک نباشن

خانواده شوهر من کاملا جدی هستن به قول خودت تو جمع خودشون همه ساکت انگار اومدی مجلس ختم همیشه این شکلی‌ان خونشون سکوت کامله ولی خود شوهرم فوق‌العاده شوخ و خوش‌مشربه خیلی شاد و اهل بگو بخند زمین تا آسمون با خانوادش فرق داره.... وقتی اومد خاستگاریم گفتم بدون عقد و محرمیت دو هفته رفت و آمد کنیم اولش همه گفتن چه دختر پررویی ولی بعدش همه تحسین کردن اینکارمو...

خدایا شکرت

من فقط یه خواهش دارم

من این حرفی که میزنم از تجربه هستش

از روانشناس استفاده کن 

اگر اینده برات مهمه از مشاور استفاده کن

بهتر بود یکم مطالعه داشتی مثلا سخنرانی های دکتر فرهنگ در مورد انتخاب همسر

انتظاری که باید از همسر اینده ات داشته باشی 

اینکه ادم مسعولیت پذیری باشه

اول باید یادت باشه هیچوقت انسان کاملا ایده آل و آرمانی وجود نداره که سر راهمون قرار بگیره. به نظرم اگر پسر پاک و سالم و فهمیده و عاقلی هست به این چیزا توجه نکن و سعی کن روی خصوصیات خودش هم متمرکز شی و این تنها دلیل رد کردنت نباشه

زندگی رو زیاد جدی نگیر ، چون تهش زنده ازش بیرون نمیای💚💚 وقتی می خندی مثل رویایی.کاش خودت می دیدی که چقدر زیبایی.....پسرم💚💚
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز