خونه دوست مامانم دعوت بودیم، آدمای خوبی هستن اما زیادی سطحشون بالاتره از ما راحت نیستم من!
پسرش دو سه سال از من بزرگتره سر میز شام روبروی من بود... حواسم به تی وی پرت بود نفهمیدم جای سس، قوطی نوشابه اومد دستم یکم ریختم نگام افتاد سریع با دستمال جمعش کردم!
هیچکی حواسش نبود دیدم پسره با یه نیشخند مسخره نگام میکنه 😭
پارسال هم سالگرد مامان بزرگش دعوت بودیم خونشون، آخر شب با مامانش و مامانم از پله ها میومدیم پایین این تکیه زده بود به ماشینش تو حیاط مهمونا رو بدرقه میکرد...
کفش پاشنه بلند پوشیده بودم دوتا پام رفت رو هوا با با. سن خوردم زمین تا ته پله ها سر خوردم😭