فقط شده منبع ترویج خرافات و ستاد بدبینی به همسران تحت هر شرایطی، خواب یا بیدار! به جای اینکه کتاب بخونم به معلوماتم اضافه بشه یازبان بخونم معتاد این سایت شدم! دو کلمه حرف حساب هم می زنی، کسی تحویل نمی گیره!
وقتی که رفت من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...قبلا وقتی میگفتن داغ برادر سخته نمیفهمیدم چی میگن...ولی وقتی برادر ۱۸ سالم رو دست مردم به سمت خونهی ابدیش رفت و حسرت داشتنشو برای همیشه به دلم گذاشت فهمیدم این داغ، همون غم و حسرتیه که تا آخر عمر رو دلم میمونه.میشه برای شادی روح یدونه داداشم فاتحه بدید؟؟؟
ما همیشه تابع قانون احترام بذاری، احترام می بینی بودیم تا حالا! البته مادرشوهرم شهرستانه ولی یک سال ...
من احترام گذاشتم بخدا چهارسال دم نزدم هرچی گفتن هر کاری کردن.ولی خب صبر و تحمل حدی داره.بیخیال گفتنش دردی رو دوا نمیکنه
وقتی که رفت من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...قبلا وقتی میگفتن داغ برادر سخته نمیفهمیدم چی میگن...ولی وقتی برادر ۱۸ سالم رو دست مردم به سمت خونهی ابدیش رفت و حسرت داشتنشو برای همیشه به دلم گذاشت فهمیدم این داغ، همون غم و حسرتیه که تا آخر عمر رو دلم میمونه.میشه برای شادی روح یدونه داداشم فاتحه بدید؟؟؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
البته جواب دادن به موقع و محترمانه هم از خودخوری جلوگیری می کنه!
خب همین دیگه من همیشه سکوت کردم.بار آخر که اومدم جواب بدم خواهر شوهرم شورشو در اورد درگیری لفظی داشتیم.حالا همش میگم کاش از اول جواب داده بودم الان دلم نمیسوخت
وقتی که رفت من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...قبلا وقتی میگفتن داغ برادر سخته نمیفهمیدم چی میگن...ولی وقتی برادر ۱۸ سالم رو دست مردم به سمت خونهی ابدیش رفت و حسرت داشتنشو برای همیشه به دلم گذاشت فهمیدم این داغ، همون غم و حسرتیه که تا آخر عمر رو دلم میمونه.میشه برای شادی روح یدونه داداشم فاتحه بدید؟؟؟
عزیزم چه دل پری داری! حالا اگه بتونم یک خواننده خوبی برات باشم، باز احساس می کنم کار مفیدی انجام داد ...
دل پری مال یه لحظه اس...منو دو تا از خواهر شوهرام باهم باردار بودیم الان اونا زایمان کردن.تو این مدت یبار مادرشوهرم حال منو نپرسید.یا حتی دختراش...منم هیچی نگفتم فقط چندروز پیش به شوهرم گفتم مامانت یه سراغ نگرفت دستش درد نکنه.اونم هیچی نگفت
وقتی که رفت من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...قبلا وقتی میگفتن داغ برادر سخته نمیفهمیدم چی میگن...ولی وقتی برادر ۱۸ سالم رو دست مردم به سمت خونهی ابدیش رفت و حسرت داشتنشو برای همیشه به دلم گذاشت فهمیدم این داغ، همون غم و حسرتیه که تا آخر عمر رو دلم میمونه.میشه برای شادی روح یدونه داداشم فاتحه بدید؟؟؟
از ماست که برماست. من هم جدیدا واقعا سعی می کنم طوری رفتار کنم که کسی اجازه دخالت به خودش نده!
به شوهرم گفتم از این به بعد اجازه نمیدم کسی بهم توهین کنه.شوهرم همیشه میگفت تو بخاطر من کوتاه بیا ببخش.ولی با این روش اصلا جواب نگرفتم.هر روز بدتر از دیروز
وقتی که رفت من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...قبلا وقتی میگفتن داغ برادر سخته نمیفهمیدم چی میگن...ولی وقتی برادر ۱۸ سالم رو دست مردم به سمت خونهی ابدیش رفت و حسرت داشتنشو برای همیشه به دلم گذاشت فهمیدم این داغ، همون غم و حسرتیه که تا آخر عمر رو دلم میمونه.میشه برای شادی روح یدونه داداشم فاتحه بدید؟؟؟