ذهن میتونه آدمو بکشه.چرا باید چیزای بیخودو انقد تو ذهنمون بزرگ کنیم که کل زندگیمونو تحت تاثیر قرار بده؟
به خودمم میگما یه وقتایی انقد مسائل بیخودو بزرگ جلوه میدیم وقتی از خارج گود بهش نگا کنیم خندمون میگیره که چه مسئله بیخودیه.
من خودم تو عروسیم فیلمبرداری نداشتم و مثل بقیه عروسا هم البوم مجلل عکس نداشتم.فقط 5 تا عکس یادگاری بود که انچنان حرفه ای هم نبود.هروقت این موضوع یادم میاد و میخاد برام غم ایجادکنه سریع خودمو مشغول چیزای دیگه میکنم.اونوقت عروس ما هم فیلمبردار و عروسی مجلل و البوم فلان داشت ولی فقط تو عروسی جلو داداشم نرقصیده بود.هروقت میشینه فیلم عروسیو نگاه میکنه یجوری گریه میکنه انگار مجلس عزا میبینه.هم اوقاتو به کام خودش تلخ میکنه هم بقیه.
ذهنمونو شرطی کردیم که اگر فلان مراسم فلان جور نباشه باید ناراحت شیم.اگه شوهرم کادوی فلان نده و مناسبتا یادش بره باید خشمگین شیم.این جیزارو باید از ذهنمون دور بریزیم ببینیم اصل زندگی چیه؟اگه کسی مناسبتی رو فراموش کرد کادو بده مگه چقد رو اصل زندگیمون تاثیر میزاره؟یا اگه کادوی ارزون داد چه اشکالی داره؟
اگه ذهنمونو انقد رو اتفاقات حاشیه ای زندگی متمرکز نکنیم و از کسی هم انتظار نداشته باشیم خیلی خوشحال تریم