2777
2789
عنوان

شوهره شمام بی معرفته؟

| مشاهده متن کامل بحث + 861 بازدید | 110 پست

فقط تو این موقعیاتا اینجوریه یا مثلا با رابطه با فامیلش ،و...هم بی خیاله؟؟؟

هنر بزرگ هنر فاصله هاست .آدمها زیاد نزدیک باشند میسوزند و زیاد دور بمانند یخ میزنند،پیدا کردن نقطه درست از فاصله ها رنج و ریاضت بسیار میخواهد                 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

توی شهر دیگه چکاری از دستش برمیاد بجز خواب آخه 😁 تازه تو عقدم هستید گفته پدری برادری چیزی هست کموت کنه دیگه

ب چتری موهای لختت قسم یکی چتر میخواست دستم بده .......خیانت نکردم ب بارون و تو ببین خیس خیسم خدا شاهده.......
ینی حداقل نباید خیالش از من راحت میشد بعدش میخوابید؟ تازه بعد 1 ساعت زنگ زدم بیدار شد نارحت شدم گفتم ...

عزیزم آدما متفاوتن مثلا اگه من بودم بدم میومد هی تند تند زنگ بزنه بپرسه چیشد چون اعصابم بهم میریزه

والا شوهر من ازون ور بوم افتاده . یواش یواش بعد ده سال داره استقلال منو به رسمیت میشناسه. من یه شهر دیگه بودم با حدود دوساعت فاصله. حالم بد شد زنگ زدم گفتم حالم بده پول ریخت گفت برو بیمارستان. رفتم سرم زدم و امپول واینا تقریبا دوساعت شد . اومدم بیرون دیدم شوهرم دم بیمارستانه وتا خود تهران داشت نصیحتم میکرد و غر میزد. اتفاقا میخوام بگم خیلی خوبه که استقلال شمل رو باور داره. این یعنی خیالش راحته شما از پس این مسایل برمیای و قبولت داره و این خیلی خیلی خوبه

مرگ انسان گاهی اوقات از نبود نبض نیست مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش 

بهش بگو شوهر من چند روز پيش زنگ زدم خواب بود جواب نداد بعدشم كه ديده بود زنگ نزده بود اومد خونه الكي ميلنگيدم گفتم خورده بودم زمين مامانت برد دكتر زنگ زديم جواب ندادي يهو ترسيد گفت خدايي؟خندم گرفت نتونستم ادامه بدم بهش گفتم بايد بعدش زنگ ميزدي شايد من افتادم تشنج كردم خنديد ولي قول داده تكرار نشه

😎😎
اره من خودم مستقلم ازینایی نیستم ک کاری از دستم بر نیاد ولی حدقل دوست داشتم ببینم نگرانمه خوب حس بدی ...

بعدا اذيت خواهي شد

دوست من انقدر مستقله الان بارداره تنها دكتر ميره

وهرش ميگه توكه مستقلي برو

همه كارا با خود دوستمه


من اينجوري دوست ندارم

سليقست

تیکر تولد چهار سالگی پسرم
شوهر من اينجوري نيست الان ميگن پز داد بنزين و كاراي ماشين با خودشه مثلا نباشه از قبل سپرده به ...

ببخشید ها اما هر تاپیکی میرم میبینم خیلی برعکس متن تاپیک حرف میزنی و کلا پز میدی اون از تاپیک مادر دیروز که خانمه ناراحت بود از پدر مادرش اینم از این لازم نیس چیزی رو که استارتر نداره به رخش بکشی

خدایا دو بار تو این شش ماه دل منو شکوندی اما دل مامانای منتظر دیگه رو نشکون کفر نمیگم اما اعتقادم ضعیف شد کلی باهات راز و دل کردم کلی التماست کردم کلی گریه کردم آخرش نشد یعنی اصلا نشنیدی ببخشید اما واقعا دیگه هیچی نمیگم الهی هیچ مادر ای وی افی نتیجه منفی نگیره سخته بخدا سخته 
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز