2777
2789
عنوان

داستانی که پایانش رافقط وفقط خدامیداند(واقعی)

| مشاهده متن کامل بحث + 1545 بازدید | 84 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

امادیدیم ماه بعددوباره پ شدم .خیلی نگران شدیم ورفتیم پیش متخصص زنان،گفت چون کیست داری بچه دارنمیشی فعلا ودلهره ماشدیدترشد.

داروهارومصرف کردم ودوهفته بعدرفتم پیشش گفت داره کم کم رفع میشه.گفتم امکان ناباروری هست که گفت نه انشاالله.

تواسن مدت اینقدراشک ریختم وباخدارازونیازکردم که خدابهمون بچه بده تواون مدت یه بارباردارشدم که چون نمیدونستم وبارسنگین بلندکردم سقط شد.نفهمیدم سقط کردم وبازبه درمان ادامه دادم تااینکه ....

تااینکه یه روزمامانم اومدخونمون گفت چهره ات عوض شده واحتمالاحامله ای!منمکه ناامید...

گفتم نه بابا بچه کجابود؟گفت پاشوبریم آزمایش فرداش تعطیل بودوبرای جواب بایددوروزی منتظرمیموندیم،شوهرم که خبرداشت روزی که آزمایشگاه بازشده بودرفته بودوبس خبراز من جوابوگرفته بود.زنگزدیهم وگفت جواب منفیه... خیلی دلخورشدم وبازگریه کردم چون یه کورسوی امیدتودلم روشن شده بود


بچه ها برای بعضیاتون واقعا متاسفم استارتر گفت ک آماده ندارم دارم تایپ میکنم خوب طول میکشه صبور باشید ...

واقعا.... بعضی ها خیلی بی اعصابن دوست ندارین نیاین عزیزان دل....بنده خدا استارتر میگه شرایطش چطوره که ..داره تایپ میکنه...بعدشم مگه پر باز دیدی شهرت یا مدال میاره؟؟؟؟بیخیال بابا

دیگه تاپیک هایی که توش از عشق اولتون چه خبر...کجاست...چیکار میکنه و... حرف میزنن نمیرم...اگه رفتم بهم یاد آوری کنین بیام بیرون..حتما یاد آوری کنین...ممنون

ظهرشدوهمسرم ازسرکاراومدخونه اخماشم توی هم بود!تااومدتوخونه یکم طولش داد.گفتم واقعاجواب منفی بود؟یهونتونست خودشوکنترل کنه وخندش گرفت ورفت سمت در،یه جعبه شیرینی کوچولوگرفته بودوآورد...خیلی خوشحال شدم که بالاخره خدابهمون بچه دادچندتاشیرینی بردم خونه مادرشوهرم وبهشون خبردادیم.گذشت ومن تاچهارماهگی هی لکه میدیدم وویارداشتم امانه خیلی شدید،همسرگرامم که همون تک وتوک چیزایی که من هوس میکردم ویایادش میرفت ویاخیلی دیرمیگرفت،یعنی زمانی که دیگه نمیخواستم.

تمام آزمایشاوشونوهارورفتم جزغربالگیری که میترسیدم چون فامیلیم بگن مشکل داره ونه من ونه شوهرم سقط نمیخواستیم بکنیم چون حرامه وکفاره داره ودیه یه نفرکامل وبایدپرداخت میکردیم پس نرفتیم.بچه همه چیش خوب رشدمیکردوهیچ مشکلی نبودخداروشکر...شب قبل اینکه سونوبرام برای زایمان زده بودرفتیم خرید چون من اصلادردنداشتم گفتم شایداینطوری دردام کم کم شروع شه،اتفاق خاصی نیفتادجزاینکه من رفتم حمام ودوش آب گرم گرفتم وکاری که نبایداون لحظه میشد شد...

بچه اولم بودونمیدونستم اب گرم نزدیگ زایمان روکمرت بگیری چی میشه!

دیدم کنترل ادرارم دست خودم نیست وتوجهی بهش نکردم وگفتم شایدچون روزایه آخره اینطورشد؛

رفتم غذاموخوردم ونشستم پیش شوهرم،ناغافل ازترس اینکه نکنه کیشه آب بوده باشه بهش گفتم،تقریباسه ساعت گذشته بود...به مامانم خبردادواونم باکلی سرزنش من که چراازساعتی که این اتفاق برات افتادنگفتی گفت سریع حاضرشوبریم بیمارستان‌.

رفتیمومتروتانیمه های شب نگهداشتن.نوار گرفتن ازبچه توشکمم وبرام سونونوشتن وچون ازشانس یدمن بیمارستان مسئول سونوش نبودرفتیم خارج بیمارستان وکلی گشتیم تایه سونوگرافی پیداکردیم.اونم ساعت پنج بازمیشد.

نوبتم که شدگفت ۳۰درصداب کیسه خالی شده وبایدبستری بشم ومنم ازبدون دردرفتن بیمارستان وآمپول فشارمیترسیدم.دقیقایه روزتمام باهمون شرایط تواتاق انتظاربودم.بدنم آماده زایمان نبود،نه روحی ونه جسمی بخاطرهمین خیلی دردکشیدم.تااینکه رفتم اتاق عمل اونجایه پرستارمهربون برام ضبط صوت اتاقوروشن کردوصدای اذان پخش شد.اذان مغربم بودتااذان تمام شددکترمنم اومد.وزایمان انجام شد.یه دختر،باچش وابروی مشکی.

دادنش بغلم بخاطربیحسیایی که زده بودن دردانچنانی ای نداشتم اونموقع.رفتیم دوباره به اتاق انتظاروبچه رواوردن پیشم که شیرش بدم راحت وطبیعی بدون کمک پرستارشیرخورد.ازبیمارستان به سلامتی مرخص شدیم ورفتیم خونه....

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792