سلام دوستان . خیلی دلم گرفته نمیدونم باید چیکار کنم من ۲سال ازدواج کردم خیلی خانواده همسرم دروغ میگن از همون اول همینجوری بودن . وقتی باردار بودم دکتر بهم گفت اصلانباید استرس داشته باشی با اینکه مادرشوهرم میدونست بارداری پرخطری دارم هروز به بهانه احوالپرسی به من زنگ میزد تا یه روز که بهم گفت جاریت گفته قبلا مریض بودی پدر مادرت به ما نگفتن بخاطر همین الان بارداریت اینجوری و... از این حرفاخودم کنترل کردم چندوقت بعدش با پدرمادرم رفتیم برای تبریک عیدخونشون اصلا رو خوش به خانوادم نشون نداد حتی یه چای هم نیاورد و مادرم وپدرم خجالت زده برگشتیم . وقتی به همسرم جریان گفتم مادرش گفت : دروغ میگه من خیلی هم تعارفشون کردم حتی خواستم برای شام بمونن قبول نکردن و همسرم به من گفت به مادرم تهمت میزنی و ما بحثمون شد همون شب دردم زیادشد و بچه سقط شد . هنوزم که هنوزه مادرشوهرم دروغ میگه اما جلو شوهرم خودشو یجور دیگه میگیره خسته شدم از این وضع به نظرتون قطع رابطه کنم یا شرایط بدترمیشه؟