داشتم برای کنکورم اماده میشدم ک با پیشنهاد یکی از اقواممون گفت ک یه پسر خوب سراغ دارم کیس خیلی خوبیه خیلی پولداره تحصیل کردس خیلی پسر نجیبیه من گفتم ن میخوام درسمو ادامه دیگه ب اصرار زیاد گفتم بیان قرارشد ک بهمون خبر بدن ک قبل از عید بیاد خواستگاری ماهم کارامونو کردیم دیگه توهفته زنگ زدن گفتن میخوایم فردا شب بیایم اماده باشین خلاصه فردا شب رسید و اومدن وقتی دیدمش خیلی خوش قیافه بود قد بلند کت شلوار شیک با چشم های ابیش فراتر از باور من بود خیلی ازش خوشم اومده بوددیگه نشستن یه یه ساعتی و گفتن ک فکراتونو بکنید و به ما خبر بدین