برای یه بسته ژله چقدر آب جوش و چقدر بستنی بریزم که اندازه باشه
بعد واسه اینکه دو رنگ کاملاً مشخص بشه چیکار کنم
...عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسىأَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَشَرٌّ لَكُمْ...؛ چه بساچيزى راناخوش داريد، در حالى كهخير شمادر آن است و چه بساچيزى را دوست داريد، در حالى كه ضرر و شرّ شمادر آن است...
. خدایا تو این 3ماه که نمیخوام باردار بشم لطفا معجزه نکن با وجود جلوگیری هم باردار بشم.. با تچکر دیدم که میگما ...... (عشقم کوچولوی من چه زود مارو ترک کردی ... مگه نمیدونستی بری از غصه دق میکنم😭😢)
. خدایا تو این 3ماه که نمیخوام باردار بشم لطفا معجزه نکن با وجود جلوگیری هم باردار بشم.. با تچکر دیدم که میگما ...... (عشقم کوچولوی من چه زود مارو ترک کردی ... مگه نمیدونستی بری از غصه دق میکنم😭😢)
ی لیوان ابجوش ی لیوانم بستنی زیادم هم نزن ک کفش از بین نره
وزن شروع》90 وزن هدف》۶۵...پشت کرده ام ب گذشته...ب روزهایی ک با اندوه شب شدند...دشمن شده ام با آنها ک مرا ن تنها یکبار بلکه هزار بار آزردند رو ب آینده ای نشستم ک هیچکدام از آن آدمها و روزهای ملالت امیز،درونش جایی ندارند.مادربزرگ همیشه میگفت:روی زخم های دلت مرهمی نگذار!صبر کن بسوزند و بفهمند دستی نیست برای مداوایشان آنوقت یاد میگیرند با هر حادثه خراش برندارند...گذشته ام را بی هیچ دوایی رها کرده ام،دشمنانم نیز در مخروبه ترین قسمت مغزم.باید یاد بگیرم برای هر رنجشی پماد امید بخشی نیس؛درد را باید تجربه کرد تا دیگر هر زخمی،روح را ب انزوا نبرد...حالا آدمی شده ام بیگانه با انچه تصور میکنی.هرچقدر میخواهی طعنه بزن و کنایه هایت را در دهانت بچرخان!من تنها آینده ای را میبینم ک نه برای تو جایی هست نه روزهای هدر رفته!مادربزرگ قربان دهانت راست میگفتی:مرهم همیشه دوای درد نیس،گاهی باید بی اهمیت بود درد خودش از خانه میرود...!