منم اینجور نبودم.بخدا تمام ظرفا رو میشستم،گردگیری میکردم,خداشاهده برای مهموناشون غذا میپختم
خلاصه بپز و بشور و بساب....
ولی کم کم متوجه شدم که منو با کلفتشون اشتباه گرفتن،بعدشم قدردان نبودن..
اون جاریم دست بخ سیاه و سفید نمیزد,احترامش هم بیشتر بود..
منم دیگه هیچ گاری نکردم.دست به هیچ چیز نزدم