من اکثرا با همسرم میرم, ولی خیلی اذیت میشم. بعضی رفتارشون اذیتم میکنه. مثل تحویل نگرفتنشون, خیلی کم پیش میاد مهاطب قرار بدن منو, عملا جز سلام و احوالپرسی حرفی نداریم و اونا باهم حرف میزنن. من اکثرا ساکتم خیلی حوصلم سر میره. موقع خوردن غذا مادرشوهرم همش به پسرش تعارف میکنه! به من 5%!!!مثلا من توی اون ها غریبه ام نه پسرش. از این اخلاقای ریز بد زیاد داره که منو عصبی میکنه. من ادم صبوریم در کل اما قشنگ سگ میشم وقتی اونجا میرم. به خاطر همسرم تحمل میکنم. هیچوقت نشده با میل و اشتیاق برم.... قبل ازدواج همیشه فکر میکردم با مادرشوهرم دوست میشم و مث مامان خودمه ولی واقعیت تلخ چیز, دیگه ای بود.... بحث تعارف رو کردم, جالب اینه خونه مامان خودم میریم به دامادش تعارف میکنه که خجالت نکشه😁البته این قابل درکه, به همسرم میگم من زیادیم انگار