25سالمه متولد 72ام .شوهرمم متولد 64.شهریور میشه 2ساله عروسی و 3.5 ساله عقد کردم.به خاطر دلار و وضعیت مملکت شغلمو ازدست دادم شرکتی که توش کارمیکردم تعدیل کرد و شامل منم شد.الان تویه شهرغریبم که کسیو ندارم و شوهرم مهندس برق و سرپرست تولیده یه کارخونه س از صب تا 9_10شب سرکاره ومن مدام تو خونه م.البته دنبال کارم ولی ازوقتی ازدواج کردم دنبال کارم تازه یه کارخوب پیداکرده بودم که اینطوری شد دیگه هم خودم هم شوهرم خسته شدیم ازدنبال کارگشتن واسه من.مستاجریم ولی میخواستیم خونه بخریم که یدفه انقد گرون شد نشدبخریم موند سال بعد تابیشتر بتونیم پس انداز کنیم و وام بگیریم.حالا با این اوصاف بنظرتون چن ماه دیگه حدوداآبان اقدام کنم؟تنهایی خیلی اذیتم میکنه راستش ازمخارج بچه دارشدنم میترسم نمیدونم با این اوضاع میتونیم برسونیم یانه ولی شوهرم میگه میرسونیم.خانمایی که تجربه دارین میشه راهنماییم کنین
زیبایی یه خانوم به شعور،شخصیت،حیا وطرزحرف زدنشه بقیش با یه دسمال مرطوب پاک میشه!!!!
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
عزیزم منم مستاجرم ولی دلیلی نمیشه که نتونم بچه دار شم بالاخره که یه روزی خونه میخریم هممون انشالله
از دیگران شکایت نمیکنم بلکه خودم را تغییر میدهم چونکه کفش پوشیدن راحتتر از فرش کردن تمام خیابان هاست ....مبارزه انسان را داغ میکند و تجربه انسان را پخته ..هر داغی روزی سرد میشود ولی پخته هیچ گاه خام نمیشود
الان گرونی هست، پس فردا هم ممکنه جنگ بشه، پس ما می بچه دار بشیم،
دختر عزیزم عشق من مرسیییی با تلاش خودت و کمک خدا جونم خوب شدی خوبتر هم بشو تا مامان از ته دل بخنده یه مامان پر تلاش که هشت ماهه تو رزمه ول نمیکنم تا خوب شدن کاملت عشقم .عشقم پسرم مرسی که سالمی وهستی
استارتر من کار شوهرم ی جور بود که حتی تا ۳ ، ۴صبح طول میکشید 😩 من بدبخت از صبح تا شب تنهای تنها میموندم توخونه 😔 هر روزم که نمیشد صبح رفت خونه مادر پدر شب برگشت خودم خسته میشدم بخدا 😔 اقدام کردم برای بچه دار شدن بیشتر شوهرم میخواست من اصلا موافق نبودم ولی باورت نمیشه با دنیا اومدن بچم همه چی عوض شد شوهرم با کمک یکی ی کار خوب پیدا کرد خرج بچمونو و زندگیمونو در اورد الان حتی اینقدر با بچم مشغلولم که اصلا نمیفهمم کی گذشت حتی تا دوهفته وقتم نمیشه برم خونه مامیم 😊😂😂😂 به جایی رسیده که خودشون میگن چرا نمیای 🤣🤣🤣
✏ ی سری چیزا هستن که هر چی قدیمی تر بشن با ارزش تر میشن 💕 مثل دوستی 💓 مثل عشق خانوم جون و اقا جون 👑 ، یااااااا
دختر عزیزم عشق من مرسیییی با تلاش خودت و کمک خدا جونم خوب شدی خوبتر هم بشو تا مامان از ته دل بخنده یه مامان پر تلاش که هشت ماهه تو رزمه ول نمیکنم تا خوب شدن کاملت عشقم .عشقم پسرم مرسی که سالمی وهستی
هیچ وقت امان از دست بی پولی امان از این اوضاع مملکتی که یه زمانی برنج کیسه 20 تومن بود الان انگور شد ...
وای، حسرت خیلی چیزا رو به دلمون گذاشتن
دختر عزیزم عشق من مرسیییی با تلاش خودت و کمک خدا جونم خوب شدی خوبتر هم بشو تا مامان از ته دل بخنده یه مامان پر تلاش که هشت ماهه تو رزمه ول نمیکنم تا خوب شدن کاملت عشقم .عشقم پسرم مرسی که سالمی وهستی
عزیزم قیمت خونه ثابت نیست پایین میاد یه کم دست نگه دارید احتمالا میشه بخرید انشاالله.
با توکل بر خدا اقدام کن بنظرم
حقوق همسرت چقدره؟
تهرانی یا شهرستان؟
بیمه تکمیلی داری؟
باردار نیستم تیکر لاغریمه😄تاریخ و وزن شروع رژیم:97/7/15.....103.5😭😭تاریخ و وزن هدف تا عید:83,5😥😥.وزن هدف نهایی:70😎😎من میدونم که ایندفعه دیگه میتونمممممم🙌وزن من97/10/2.....96😓
مادر فقط اونی نیست که وقتی جواب مثبت آزمایش بارداری رو میگیره و از خوشحالی اشک شوق می ریزه و واسه سورپرایز کردن همسرش لحظه ها رو میشماره...اونی که جواب منفی رو میگیره و تا خونه عینک افتابی رو نقاب صورتش میکنه .. سرش رو پایین میگیره و اشک تلخ حسرت می ریزه و مدام با خودش میگه جواب همسرم رو چی بدم ... اونم مادره...مادر فقط اونی نیست که با شوق و ذوق به همه خبر بارداریشو میده و از همون روز اول واسه اومدن نی نی برنامه ریزی میکنه ....اونی که با صدای گرفته به همسرش میگه:بازم منفی بود .... اونم مادره...مادر فقط اونی نیست که با عشق و هیجان برای نی نی سیسمونی میخره و همه بهش تبریک میگن ...اونی که چشمش تو بازار به یه لباس کوچولو میفته و دلش ضعف میره ... یواشکی لباس رو میخره و از ترس حس ترحم دیگران ... آرزوهاشو گوشه کمد پنهان میکنه و گاهی تو خلوتش لباس رو بغل میکنه و می بوسه ..اونم مادره....مادر فقط اونی نیست که توی مهمونی ها هرموقع ازش اسم فرزندش رو می پرسند چشم هاش برق بزنه و با افتخار اسم بچه ش رو به لب بیاره ...اونی که سالهاست اسم انتخاب کرده و هرجا اون اسم رو میشنوه دلش میریزه و چشم هاش خیس میشه ... اونم مادره ...مادر فقط اونی نیس که ۹ ماهه بارداری رو شبانه روز با بچش عشق کنه و لحظه شماری کنه واسه اومدنش...اونی که لحظه ی انتظارش با بارداری فرق داره و منتظرِ ببینه چه بچه ای تو بغلش قراره اروم بگیره اونم مادره...آره دوست من... همونایی که مدام باید به بقیه جواب پس بدن که چراااا هنوز بچه دار نشدن ... پیش کدوم دکتر میرن ... مشکل از خانمه یا آقا .... و روزی هزار تا پیشنهاد سرسام آور دارن از طرف دوست و آشنا و همسایه! که پیش کدوم دکتر و امامزاده برن .. چه نذری بکنن.... چی بخورن... چی کار کنن ..یا حتی چه موقع اقدام کنن !!!!همه این دلسوزی های بی رحمانه فقط یک توجیه داره و اون دلیل اینه که تو یه زنی که هنوز مادر نشده ...پس ای کاش هیچ کس دل یه منتظر رو خواسته و ناخواسته نشکنه و همه باور کنن ... اونم یه مادره...😢