سلام
چند ساله ازدواج کردم.رابطه خودم و شوهرم با مامان و بابام خیلی خوب بود.چند ماه پیش سر یه موضوعی بحثمون شد.از اون موقع خونه مامان بابام نرفتم.شوهرم اختیار رو داده خودم.میگه اگه دوس داری برو.خودش نمیاد چون بهش بی احترامی کردن درحالی که توی این چند سال شوهرم از داداشام بهتر بود برای مامان بابام...
حالا بدجور دلتنگشون شدم...ولی دلم راضی نمیشه برم.یه حرفایی بهم زدن و یه منت هایی سرم گذاشتن توی اون دعوا که هر بار یادش میوفتم دلم میشکنه.
الآن سر دو راهی گیر کردم.بیشتر شبا خوابشون میبینم.
بچه نداریم.خواهر هم ندارم.
کلا دلم گرفته.نمیتونم با هیچکی درد دل کنم.