خانوما بیاین تا افطار یکم درد و دل کنیم سبک شیم
من به خانواده م نمیتونم بگم که یوقت نگران نشن:((===
بگو جانم مشکلتو
چند سالته از کجایی
مشکلتو بگکو
منم همینطور خیلی چیزارو از مامان مینا مخفی میکنم
من اونروز با شوهرم دعوا میکردیم مادرشوهرم با کمال پرویی اومد در خونمونو باز کرد اومد تو(در و قفل کرده بودما قشنگ کیلد انداخت درو باز کرد)به شوهرم گفت چرا کتکش نمیزنی چرا جوابشو نمیدی
شوهرم موقع ازدواجم میگفت مهم اینه ما همو دوست داریم خانواده مهم نیستن
منم گفت باشه و راست میگی فلان
برا خواستگاریم شوهرم گل مورد علاقمو سفارش داد
اما برام قرآن نبات و آینه و قند چادر هیچی نیاوردن
اونموقع گفتم مهم نیست اما الان مال دوستامو میبینم حسرت میخورم
کلا پولی هم نمیشدا اما نمیدونم چرا دوست داشتم بود :((((((
امروز مدال زنجیر دوستمو دیدم مادرشوهرش برا پاگشاش خریده بود
اما مادرشوهر من با افتخارم میگه من عروسمو پاگشا هم نکردم :(((((
باشه گلم بگو باقیشو
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
57 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
