امروز دوباره سر اینکه جلوی مهمونامون که عمش اینا بودن و پسرشونم باهاشون بود شالم افتاده بود داد و بیداد راه انداخت دیشب بهم کلی قول داد که باهاش آشتی کردم فکر نمیکردم دوباره همچین کاری کنه اما کرد...
پاگذاشت رو همه قولاش ، خودم دیدم که بعد از دعوا دوباره از اون زهرماری خورد هر کاری هم که کردم نتونستم جلوشو بگیرم الانم رفته بیرون دارم دیوونه میشم چیکار باید بکنم :(